
همراه بازیهای کودکانه میشوی تا همراه یک کودک شده باشی، تا دلِ کودکی را شاد کنی. ولی تهِ دلت میدانی بهانه است. میدانی همراه شدهای برای دلِ خودت، برای خودت. ادا درمیآوری تا باز آرزویش بیفتد به دلت که کاش کودک بودی. گرچه عمر خیالش هم لختی بیشتر نیست و کمی بعد، سیلیِ زندگی پرتت میکند وسط بازیِ بزرگان و باز تو میمانی و دنیای بی معصومیتِ دوروبرت: «به لبخند آیینهای تشنهام»
ناصر صفاریان
سی/ خرداد/نودوشش
عکس: پریساخانم و آقاپارسا و داییِ محترم!