از سال 84 که رسیدیم به چاپ سوم آیههای آه، اصلا حاضر نبودند بخوانند که حتی بخواهند «اصلاحیه» بدهند. (بامزه شرایطیست که عادتمان دادهاند خودمان هم از این واژه ابداعیِ آنها استفاده کنیم و به جای «سانسور» بگوییم «اصلاح»؛ گویی خودمان هم میدانیم کارمان نیاز به «اصلاح» داشته است و نیتِ آنها چیزی نیست جز «صلاح» خود ما!)
سرانجام، حالا که دوره، دوره امید است، بر ما و امیدمان منت گذاشتهاند و بالاخره دیدهاند و بالاخره خواندهاند. این که دیر دیدهاند تا به نمایشگاه نرسد و «اصلاحات» را گذاشتهاند برای روز اولِ نمایشگاه را هم میگذاریم به حسابِ «صلاح» خودمان و اصلا از سستی و کاهلیمان که کتاب را دیر فرستادهایم! اصل قضیه، شاکر بودن ماست بر وقت گذاشتنشان و بر خواندنشان! شکر؛ منت خدای را عزّوجلّ!
...فقط و فقط و فقط، تعداد ناقابلی «اصلاحیه» دادهاند که البته به کلی «حذفیه» است. فقط و فقط و فقط پنجاه مورد؛ پنجاه مورد ناقابل!
ناصر صفاریان
14 اردیبهشت 1395