نوشته ها



ناصر صفاریان

جامعه مردسالار، حكومت مردسالار، خانواده مردسالار، پدر مردسالار و حتی زن مردسالار ... همة اینها باعث شد از همان بچه گی با مرد سالاری مخالف باشم، حتی بدون این كه آن اوایل بدانم مرد سالاری یعنی چه. به هر حال یك چیز تحمیلی بود و بهترین چیز را هم اگر تحمیل كنند، تحمل ناپذیر می‌شود. شاید بیش از همه، یكسو ‌نگری پدر و تصمیم‌گیری‌های یك نفره و ریاست مردانه و ... چه می‌دانم، همین چیزها مرا از مرد سالاری و به رخ كشیدن جنسیت مردانه متنفر كرد. به طوری كه از همان بچه گی تصمیم گرفتم «مرد ایرانی» نباشم و كلیشه‌های پوسیدة «غیرت» و «تعصب» ‌و «مردانگی» پوچ را كنار بزنم.
وقتی هم سروكارم با قلم و كاغذ افتاد و نقد نوشتن دربارة فیلم‌های سینمایی را شروع كردم، ناخودآگاه به طرف‌ فیلم‌های مدافع حقوق زنان كشیده شدم، و طبیعی ست كه در مطالعه هم این مسأله را نادیده نگرفته باشم.
در چنین شرایطی،‌ وقتی مجله‌ای منتشر می شود كه سعی دارد همه چیزش زنانه باشد و عنوانش هم «زنان» باشد‎‏‏، آدمی با طرز فكر من جذبش می‌شود.«زنان» خیلی خوب شروع كرد و خوب هم ادامه داد. در مسیری كه هم رو به جلو بود و هم رو به بالا. به قول فروغ عزیز: افق عمودی. با «زنان» تازه فهمیدیم كه« زن روز» در دوران پس از انقلاب فقط عنوان به ارث رسیده‌اش را یدك می‌كشید و اصلاً مسأله اصلی‌اش زن نبود ... و نمی‌دانم خانم شهلا شركت پیش از« زنان» – زمانی كه در«زن روز» بود- «زنان»ی بود یا«زن روز»ی.
«زنان» مبلغ نوعی زن گرایی و زن مداری به قصد برابری (یا فمینیسم ایرانیزه / اسلامیزه؟) بود و خوب هم جلو آمد. ضمن این كه تركیب درست و مناسبی بود از ظرف و مظروف. صفحه آرایی و طراحی جلد و سر و شكل ظاهری‌اش هم شكیل بود و آبرومند. تكیه بر مقاله و تحلیل و استفاده بسیار كم از اخبار روز، و حتی پس راندن اخبار كوتاه و اشاره وار به انتهای مجله، نشریه‌ای پروراند كه مخاطبانش جدی می‌اندیشیدند. به همین دلیل، به اسم زن و زنانگی و حفظ آداب و این طور شعارهای فراوان در سرتاسر این سرزمین گل و بلبل، بخش‌های آشنای آشپزی و گلدوزی و خیاطی و پاورقی‌های پندآموز دربارة عروس و مادرشوهر و ... در«زنان» جایی پیدا نكرد.
«زنان» خیلی زود در میان مردان هم جای خود را باز كرد. مردهایی كه یا اساساً مرد سنتی ایرانی را نمی‌پسندیدند،‌ یا دست كم چنین شعاری می‌دادند و ادای دموكرات بودن درمی‌آوردند. ضمن این كه «زنان» وجود مردها را نفی نمی‌كرد و در واقع، به تخطئه مردسالاری مشغول بود نه خود مردها. و از آن مهم‌تر این كه، در بیش تر شماره‌ها، خبری از خط كشی میان زن و مرد نبود. چرا كه مثلاً نویسنده خوب، نویسنده خوب است، چه زن باشد چه مرد. این كه یك نفر را به عنوان بهترین نویسندة زن معرفی كنیم چه معنایی دارد؟ مگر نوشتن، زنانه و مردانه دارد؟
جایی كه دانشگاه‌ها زنانه و مردانه می‌شود و وسط اتوبوس‌ها میله می‌كشند، پدید آمدن جشنواره زنانه و مجلة زنانه و ... هم به پیروی از همان تقسیم‌بندی‌هاست. درست مثل «انجمن روزنامه‌نگاران زن» كه شكل روشنفكرانه همان تفكر سنتی ست. و البته «زنان» در این ورطه نیفتاد. چون مطالبش دربارة زن‌ها بود و این «درباره» یعنی این كه مردها هم در این دایره حضور دارند و برای همه، جا هست.
و مهم این بود كه «زنان» با تكیه بر تئوری‌های نسخه‌پیچ‌های آن طرف آب پیش نرفت و در ارائه راه حل‌ها و بیان مطالب، ‌به شرایط موجود - حاكم توجه داشت. در واقع،‌ آن طور كه از نوشته‌های «زنان» برمی‌آمد، مسئولان مجله بیش تر به نوعی اصلاح می‌اندیشیدند تا ریشه كن كردن و از صفر شروع كردن . اما ...
اما به مرور«زنان» دیگر آن «زنان» سابق نبود. به همان تعبیر همیشگی «یك جوری شدن»، «زنان» هم یك جوری شد. دیگر نه از آن گزارش‌های خواندنی خبری هست و نه از مصاحبه‌های پر از ریزبینی و نكته‌سنجی. البته نه این كه اصلاً خبری نباشد، تعدادش خیلی كم شده. نام‌های ناآشنا و مطالبی كه به هر حال هم سطح مطالب شماره‌های قدیمی‌تر نیست، مجله را نه سطحی و پیش پا افتاده، كه عادی و معمولی كرده است . یك جورهایی همه چیز خنثی ست. البته درست مثل خود ما در این روزها. مثل آدم‌های دور و برمان. آدم‌ها بی حوصله‌تر و محتاط‌تر و در خود فرورفته‌تر شده‌اند، و خب به هر حال «زنان» هم نشریه‌ای ست برآمده از دل همین آدم‌ها و برای همین آدم‌ها. پس ... بگذریم.
ولی نسلی از دختران از راه رسیده كه ردپایش را نمی‌توان در«زنان» سراغ گرفت. مجله همچنان با همان نگاه زمان شروع پیش می‌رود و به این توجه ندارد كه خیلی چیزها عوض شده و این تغییر آن قدر پررنگ است كه كل ماجرای زن سالاری و مرد سالاری و حق و حقوق برابر و این طور چیزها را دربرمی‌گیرد.
دختران امروزی ساكن شهرهای بزرگ، به ویژه پایتخت، نه در مقابل محدودیت‌ و جامعه، كه در مقابل پسرهای هم نسل شان شمشیرها را از رو بسته‌اند؛ و آن كه شمشیرش را از رو می‌بندد نیازی به دفاع ندارد. به مراقبت، به مشاوره، به درمان چرا، ولی به دفاع نه. و «زنان» همچنان مشغول دفاع است.
نسل جدید دختران نه در پی حركتی اصلاحی، كه در مسیری تخریبی پیش می‌رود و این یعنی سیاهی پیش رو. چرا كه دور باطلی می‌شود و بعد دوباره نوبت پسرهاست و بعد باز نوبت دخترها ... آیا دختران امروز قد راست كرده‌اند تا انتقام بگیرند؟ اگر هم جایگاه این انتقام یا مثلاً احقاق حق را بپذیریم ، حق نسل قبل و نسل‌های قبل است، نه این ها كه در مقایسه با آن ها، پادشاهی می‌كنند. و اصلاً همه فشارها قبول، همه محدودیت‌ها قبول، ولی چرا به خاطر ظلم تاریخی به زنان – كه انكارناپذیر است – از پسرهای این نسل انتقام گرفته می‌شود؟ این شمشیرهای از رو بسته شده، این تخریب، این دختران و این تفاوت در كجای مجلة «زنان» نمود پیدا كرده؟ چرا مدافعان حقوق زنان آنها را نمی‌بینند؟ چرا «زنان» آنها را نمی‌بیند؟‌آیا «زنان » هنوز در حال و هوای آن زنان است و از این زنان جا مانده است؟ امیدوارم جا نماند.

ماهنامه زنان- خرداد 1382- شماره 100