در همۀ این سالها، همۀ فروشِ اینترنتیِ فیلمهایم و همۀ فروشِ دیویدیهای دو فیلم به طور کامل و همۀ فروشِ فیلمهایم در نمایشهای فرهنگی، در اختیار «موسسه زنان سرزمین خورشید» قرار میگرفت؛ و با افتخار، شروعِ همۀ دیویدیهایم، نوشتهای در معرفیِ این مرکز بود. همان «خانه خورشید» مشهور به مددِ حضورِ پرتوانِ مدیرانِ پرتوان: سرور منشیزاده و لیلی ارشد. همانها و همانجا که میشد شرافتشان را نقل مجالس کرد و پایشان ایستاد در شناساندنشان به دیگران و تبلیغ برای هر کمکی.
و حالا در سالِ پرفشارِ پشتِ سر، «خانه خورشید» هم به آخر خط رسید. به آخرِ خط رساندندش. به قطع و یقین، این پایانِ لیلی ارشد و سرور منشیزاده نیست و هروقت و هرجا که باشند، خودشان معنیِ تمام و کمالِ خورشیدند و تابش به سیاهیِ پشتدرپشتِ برآمده از تلخی و یآسهای این مُلک و مَلِکهای بیدرایتش.
سرشان هماره سبز در این نوبهارِ طبیعت...
ناصر صفاریان
بیستونه/ اسفند/ هزاروچهارصد
عکس یادگاریِ روز نمایش خصوصیِ فیلمم، «شب شیدایی»
خانه سینما، یازدهِ اسفندِ نودودو
لیلی ارشد، سرور منشیزاده، زینب شتلی(از شاگردان لیلی ارشد)، مهناز محمدی و من