فیلم ها



نگاهی به دو فیلم ناصر صفاریان

محمد ایوبی

زندگی شاید
یك خیابان دراز است كه هر روز زنی با زنبیلی از آن می‌‌گذرد
زندگی شاید
ریسمانی است كه مردی با آن خود را از شاخه می‌آویزد
زندگی شاید طفلی است كه از مدرسه برمی‌گردد

اول: مردمانی كه به هنرمندان، صنعت‌گران، فلاسفه و آزادگانش اهمیت ندهند و بدتر، با زبان و دست و قلم، به آنان رنج ها برسانند و نامهربانی‌ها بكنند، نام شان در تاریخ جاودانه‌ها ثبت نمی‌شود و جز میرایی، نصیبی نمی‌برند.
و نیز، مردمانی كه دست از هستی و تكاپو و كار خلاقه كشیده‌اند و شب و روز افتخارات گذشتگان خود را نشخوار می‌كنند، یا در آینه‌ای كدر و جیوه ریخته، در پستوی خانه‌های خویش، بازو به آینه‌ زنگاری می‌نمایند كه: رستم بود پهلوان، از یاد رفتنی‌ترین خلق خدا هستند و با خود، اخلاف و اسلافشان را هم به دره فراموشی، پرتاب می‌كنند.
پس هستی راست نیاید مگر هرچیز در جای خویش قرار گیرد. ماه در آسمان و تصویر آن در بركه‌های آرام جان، كه فرمود: هر آن چیزی كه در عالم عیان است/ چو عكس آفتاب آن جهان است/ جهان چون خط و خال و زلف و ابروست/ كه هر چیزی به جای خویش نیكوست/ چنین است كه در این جهان رونده ما نیز به تبعیت از عدالت ساری و جاری در نظام احسن، باید جای هر انسان را معین كنیم. و اگر این انسان، هنرمند و صاحب اندیشه باشد، در مشخص كردن جایگاه او، دست و دل مان بیش تر بلرزد، یعنی جای هر كسی، نه كم نه زیاد، در تاریخ زندگی هرملت، معین گردد. و این میسر نیست مگر هر آدم و كار او، در پروسه‌ تاریخی، زمانی و مكانی و چیستی و چرایی قرار گیرد. و این نیز شدنی نیست، مگر كار هر هنرمند برای جاگیریش در صفحه‌ خاص خود او، نقد گردد و از صافی ذهن و خردی نقادانه بگذرد. یعنی موافق و مخالفش، در موافقت و مخالفت بگویند و بنویسند و استناد كنند و دلیل بیاورند، اما گرفتن نتیجه نهایی را بر عهده‌ مردم بگذارند و مطمئن باشند مردم در دفع و جذب هنر و هنرمند به‌حقند. برای همین، فردوسی در ذهن و زبان مردم ما می‌ماند و صدها متشاعر مقلد او كه شاهنشاه نامه ساختند، فراموش می‌شوند.
فیلمساز« سرد سبز» و «جام جان»، همین راه را در ارائه زندگی و شعر فروغ طی كرده است. كار ناصر صفاریان، در ساخت مستندهای« سرد سبز»و «جام جان» درباره فروغ فرخ زاد، شاعره چند وجهی، از این دریچه مهم و درخور تقدیر است و مغتنم. من حتی پیش از دیدن فیلم ها، به صفاریان آفرین گفتم، چرا كه طرح زندگی و شعر این زن، داشت به‌صورتی ممنوع در می‌آمد، آن چنان‌كه منتقدان اندك هنر و ادب ترجیح می‌دادند از این شاعره فیلمساز حرفی نزنند.
پس توجه ناصر صفاریان به فروغ، جای سپاس دارد. مخصوصاً كه فیلمساز، سعی كرده، حقایق زندگی و شعر یك آرتیست را، از زبان نزدیكان او ثبت كند و نشان دهد. فروغ، خود در جایی می‌گوید انسان است و انسان هم جایزالخطا، یعنی خود را مصون از خطا نمی‌داند. مهم این است كه در« سرد سبز» و «جام جان»، فیلمساز، موضوعش را در دایره انسان هایی سبك و سنگین می‌كند، كه از نزدیك با فروغ آشنا و دمخور بوده‌اند. تا خوب و بد، كنار هم ثبت شوند و قضاوت برای بیننده، محك و معیار داشته باشد.
دوم: «سرد سبز» و« جام جان»، دو فیلم مستند هستند درباره زندگی و شعر فروغ، شاعره‌ای كه در اوج زندگی هنری، وقتی كه سی و دو سال بیش تر از زندگیش سپری نشده بود، از دنیا رفت. وقتی اهل قلم و ادب باشی، به فیلم های مستند هم از پنجره تاریخ ادبیات نگاه می‌كنی، نه سینمای مطلق. با این نگاه است كه می‌گویم صفاریان بسیار زحمت كشیده تا چهره هنرمند را در حرف و حدیث نزدیكانش، بازیابد و به بیننده نشان بدهد و شاید این اولین گام شناخت آدم های هنری باشد، این كه سعی كنیم با بی‌طرفی كامل، حقایق زندگی هنرمند را كشف كنیم. برای كشف نهایی، باید سخن موافق و مخالف را داشته باشیم تا بیننده با قیاس شان به نتیجه‌ای بایسته برسد.
می‌دانم دسترسی به تمام آدم هایی كه با فروغ نشست و برخاست داشته‌اند، مشكل بوده، اما وجود و حرف بعضی از این آدمها، مهم و اساسی بوده است. درست است كه برخی‌ها از دنیا رفته‌اند ولی همین از دنیارفتگان، در نوشته‌ها و مصاحبه‌های شان، درباره فروغ حرف هایی زده‌اند كه فیلمساز باید به طریقی با واسطه‌یابی واسطه از این سخنان سود گیرد.
مهم‌ترین این آدم های رفته، نصرت رحمانی و احمد شاملو هستند. و از آدم های زنده، حرف های لی‌لی گلستان، دختر ابراهیم گلستان، -كه مترجمی است توانا- در این مستندها، لازم به نظر می‌رسد، چرا كه از سخنان كاوه گلستان پسر ابراهیم گلستان، در فیلم استفاده شده .و اما به گمانم مهم‌ترین عنصری كه از قلم افتاده، یا فیلمساز به او دسترسی نداشته، فرزند خوانده فروغ باشد، كه شنیده‌ام هنوز اوست كه هر سال در دیار غربت، سالگرد مرگ فروغ را برگزار می‌نماید. فرزند خوانده‌ای كه می‌گویند امروز جنتلمنی تحصیلكرده است و از فروغ فرخ زاد خاطرات بسیاری دارد. (فروغ او را، هنگام ساختن فیلم «خانه سیاه است»، از جذامخانه، بیرون آورد).
گذشته از این مسائل، مستندهای« سرد سبز» و« جام جان»، فیلم هایی از كار در آمده‌اند كه تماشاگر را با اشتیاق با خود می‌كشند، شاید این شوق و اشتیاق از فیلمساز نشأت گرفته باشد. یعنی فیلم ها را كه می‌بینی متوجه می‌شوی خود فیلمساز، بنا را بر شناختی اصولی گذاشته و بر همین خط، كار را دنبال كرده و چنین است كه دریافتش را در طبق اخلاص به تماشاگر هدیه می‌كند و این مهم در لحظه لحظه‌های تصاویر هر دو فیلم كاملاً آشكارند.

روزنامه‌ نوروز- 28 خرداد 1380