نوشته ها



ناصر صفاریان

1
ساخته شدن ۵۲ مستند درباره سینماگران ایرانى، به خودى خود كار بزرگى ست. اما مهم تر از آن به فكر ساخت آن افتادن است. آن هم در این وانفساى بى توجهى به مستند و به ویژه فیلم هاى «شخصیت محور». این كه به هر حال اسنادى خواهیم داشت از حرفه اى هاى سینما و بعدها مى توان به عنوان مرجع به سراغ شان رفت، چیز كمى نیست.
اما خبرهایى كه از بودجه در نظر گرفته شده براى فیلم ها به گوش مى رسد، این نگرانى را به دنبال دارد كه ارزان تمام شدن بر خوب بودن چیره شود و آن چه فیلم ها را به اثرى خوب تبدیل مى كند، تنها خلاقیت فیلمساز باشد، نه به كارگیرى همكاران حرفه اى و ابزار مناسب ساخت. ضمن این كه زمان در نظر گرفته شده ۷۵ تا ۹۰ دقیقه اى براى هر فیلم هم خیلى معقول به نظر نمى رسد. نگاهى به فهرست سینماگرانی كه قرار است فیلمى درباره شان ساخته شود بیندازید. آیا تماشاگر حوصله مى كند به تماشاى فیلمى ۹۰ دقیقه اى درباره آقاى الف و آقاى ب بنشیند؟ حالا كه چنین پروژه مهمى به مرحله ساخت رسیده، حیف است فقط به مخاطب خاص فكر كنیم. شناساندن حرفه اى هاى سینما به علاقه مندان موضوع هاى هنرى و حتى عامه مردم را فراموش نكنیم. خطر ساخت مستند براى تلویزیون در همین نكته است. وقتى برگشت سرمایه - اصلاً - مهم نباشد و وقتى براى نمایش فیلم، برنامه ریزى خاصى نداشته باشیم، زمان ساخت اصلاً به مخاطب فكر نمى كنیم و نتیجه اش مى شود خیل بى شمار مستندهاى تلویزیونى كه ساخته مى شود ، نمایش داده مى شود و بیننده اى هم ندارد. البته خوشبختانه سرپرستى این مجموعه با دو سینماگر تواناست: رضا میركریمى و مهرداد اسكویى. پس مى توان كم تر نگران این مسائل بود.

2
خبرهاى دروغین مربوط به حضور فیلم هاى ایرانى در جشنواره هاى جهانى حالا دیگر از یكى دو مورد فراتر رفته و این مسأله عجیب هر بار به شكلى خود را نشان مى دهد. در این میان، گاهى نام فیلم هاى بلند و شناخته شده هم دیده مى شود، ولى اصل موضوع بیش تر متوجه فیلم هاى كوتاه است. كارگردان فلان فیلم كوتاه، خودش مى نشیند پاى دستگاه فاكس و خبر حضور و حتى جایزه گرفتن فیلمش در فلان جشنواره خارجى را براى همه خبرگزارى ها و نشریات مى فرستد. بعد هم مى بینیم همان خبر كه كوچك ترین ریشه اى در واقعیت ندارد، نه تنها در برخى نشریات چاپ مى شود كه حتى روى خروجى برخى خبرگزارى ها هم قرار مى گیرد. همه نه، برخى.
هر جشنواره اى در هر كجاى دنیا باشد به هر حال نامش ثبت شده است و در سایت آن جشنواره مى توان اطلاعات مربوط به آن را پیدا كرد. آیا مسؤولیت پذیرى دست اندركاران رسانه ها ایجاب نمى كند قبل از استفاده از چنین خبرهایى، سرى به سایت آن جشنواره بزنند و از درستى آن اطمینان حاصل كنند؟ گاهى خبر حضور فیلمى را در جشنواره فلان شهر خارجى مى بینیم و بعد متوجه مى شویم آن شهر اصلا جشنواره سینمایى ندارد!

3
سریال «شب هاى برره» نكته مهمى دارد كه تا به حال در هیچ یك از سریال هاى عامه پسند تلویزیون ندیده ایم: پایان باز ماجرا. «شب هاى برره» به قصد جذب تماشاگر از خیلى كلیشه ها استفاده مى كند، اما برخلاف عادت بیننده تلویزیون كه دوست دارد بفهمد آخر ماجرا چه مى شود و سیر تا پیاز وقایع مربوط به شخصیت هاى فرعى هم باید برایش روشن شود، در این جا چیزى به نام «پایان» ماجرا نداریم و در دل كلیشه ها، داستان به صورت مدرن و با پایان باز به اتمام مى رسد. اگر اجرا از متن كم نمى آورد، «شب هاى برره» مى توانست یكى از بهترین طنز هاى تلویزیونى باشد.

4
و نكته خواندنى دیگری از «شازده كوچولو»:
جز با چشم دل ،هیچى را چنان كه باید نمى شود دید. نهاد و گوهر را چشم سر نمى بیند.

روزنامه ایران- ۲۷ دى ۱۳۸۴