ناصر صفاریان
1
هفته پیش، فرصت - دوبارهای - دست داد برای تماشای "ناخدا خورشید". دوباره كه نه، چندباره، اما دوباره در سالهای جدید. فیلم را خیلی سال قبل دیده بودم. همان زمان اكران و بعد هم با فاصلهای نزدیك.
این بار فرصت خوبی بود برای روبهروشدن با اثری كه پیش از این دوستش میداشتی و حالا خاطرهاش مانده. فرصت محك دوباره فیلم و محك دوباره علایق و سلایق جدید خودت.
"ناخدا خورشید" هنوز پابرجاست. سرحال و استوار. نمونه خوب اقتباس از یك اثر مشهور و نمونه خوب بازیهای مثالزدنی و نمونه خوب كارگردانی استادانه.
عنوانبندی ابتدایی، نكته جالبی داشت كه فراموش كرده بودم و یادم نیست مشابه آن را در جای دیگری دیده باشم. فهرست تمام عوامل پشت و جلوی صحنه - درست مثل آن چه در تیتراژ انتهایی فیلمها میبینیم - این جا در آغاز آمده بود. عنوانبندی پایانی هم تقدیم فیلم بود به مردم جنوب و یك امضا از كارگردان. همین.
اما راستش را بخواهید، همین نه. دیدن امضای ناصر تقوایی، به همین خلاصه نمیشود. دیدن این امضا و این نام، یعنی به یادآمدن سال ها سنگ اندازی و فیلم نساختن او. هر بار كه قرار میشود نام تقوایی یا بهرام بیضایی به پرده سینما رنگ ببخشد، آن قدر از زمین و آسمان بلایای گوناگون بر سر و روی شان میبارد كه تا لحظه تماشای فیلم آماده شده ، به هیچ خبر - حتی موثق - نمیتوان اعتماد كرد.
بیضایی نیست و تقوایی نیست و مهرجویی هم كه هست، بودناش این گونه میشود كه میدانید و... این شعر دلنشین شاملوی بزرگ را شنیدهاید؟
آن كه دانست، زبان بست
و آن كه میگفت، ندانست
2
در این وانفسای دشمنی آمریكا با ایران و در شرایطی كه بخش جنگطلب حاكمیت آمریكا به دنبال بهانهجویی پیاپی برای لشكركشی مجدد به این سوی دنیا ست، حضور هرچه بیش تر و هرچه پربارتر هنرمندان ایرانی در عرصههای هنری آمریكا میتواند پاسخی باشد به این جنگ طلبی، چرا كه هرچه آن ها تلاش میكنند چهره منفوری از ایران نشان دهند، حضور هنری و هنرمندانه ایرانیان میتواند چهره حقیقی و درست ایرانیان را به آن طرفیها بنمایاند. همان طور كه پیش از این بارها رخ داده و تماشاگران آمریكایی به صراحت به هنرمندان ایرانی گفتهاند با تصویر تازهای از ایران روبهرو شدهاند.
پس در این میان، بستن هر راهی برای حضور برخی هنرمندان ایرانی، نه به نفع ایران است و نه به سود ایرانیان و نه حتی بهنفع حاكمیت ایران.
از این روست كه گفتن این كه من آمریكا نمیروم تا در فلان جشنواره شركت كنم، چون آن جشنواره در خاك آمریكا برگزار میشود، نه هوشمندانه است و نه مبتنی بر اطلاعات درست.
3
این هم شعری از شاعر بزرگ نسل انقلاب و صاحب آثار ماندگار، قیصر امینپور:
گفت: احوالت چه طور است؟
گفتمش: عالیست.
مثل حال گل!
حال گل در چنگ چنگیز مغول!
روزنامه اعتماد ملی- 17 مرداد 1386