نوشته ها



 
 
 
سال‌ها از آن سال‌های بی‌فاصله جشن‌واره و تماشاگران واقعی گذشته است؛ آن سال‌های بی‌فاصله جشن‌واره و فیلم‌سازان واقعی و آن سال‌های بی‌فاصله جشن‌واره و فیلم‌های واقعی و هر چیزِ برآمده از واقعیت‌های جامعه، که تازه خودش هم تمام و کمال نبود. حالا دور از آن دورشده‌ها و در میان تظاهرِ روزافزون و نامردمی‌های پرشمارِ نظامِ مقدس، واقعی‌ها و واقعیت‌ها خانه‌نشین و صندوق‌نشین شده‌اند و بنابر آمار رسمیِ خودِ برادران، یک‌سومِ فیلم‌های جشن‌واره امسال کاملا دولتی است، یک‌سوم نیمه‌دولتی و تنها یک‌سوم غیردولتی؛ که آن هم در شکلِ مالیِ سینمای ایران، هزار اما دارد و هزار اگر.
میانِ حاضران هم که چشم بگردانی، نام‌های ناآشنا بسیار می‌بینی. شرایط که عادی باشد، این خودش یعنی ظهور استعدادهای تازه و حضورِ خوش‌یمنِ جوانانِ تازه‌نفس. ولی تجربه دو سال قبلِ جشن‌واره‌های فجر و سینماحقیقت و فیلم کوتاه تهران که به ذهنت بیاید، می‌بینی مثل همه امورِ این روزها و مثل دیگر بخش‌های حکومت‌داری‌ِ این دوره، آقایان تعارف را کنار گذاشته‌اند و همه‌جا را با آدم‌های خودشان پرکرده‌اند، بی‌تعارف و صریح. همین است که تهیه‌کننده «قلاده‌های طلا» را می‌کنند رییس سازمان سینمایی و تهیه‌کننده «گاندو» را رییس جشن‌واره و نویسنده‌های کیهان را عضو شوراهای ممیزیِ ارشاد.
همین پرکردن صندلی‌ها و صف‌ها و جشن‌ها با آدم‌های خودشان هم هست که دوستان/ هنرمندانِ داعیه‌دارِ استقلال را سست‌تر می‌کند از آن‌چه به زبان می‌آورند؛ تا سرخم‌کرده در صفِ ابرازِ ارادت و دست‌بوسیِ مدیران به رقابت بنشینند. وگرنه اتفاقا ،به‌شخصه، معتقدم از هر تریبونی برای گفتنِ حرف‌ باید استفاده کرد؛ ولی اگر حرف، حرفِ خودت باشد و اصلا حرفی باشد. حالا میانِ چند نامِ آشنای جشن‌واره‌های این زمان، چه میزان حرفِ قابل‌تاملی از جنس زمانه هست و جز تن‌دادن به تحقیر و فرمایش به ازای نانی چرب‌تر، کجا ردی از استقلال و کجا نشانی از خودبودن دیده می‌شود در این جشن‌واره‌ها؟!
 
 
 
ناصر صفاریان
یازده/ بهمن/ چهارصدودو
 
 
📷
برج میلاد
روزی، روزگاری، جشن‌واره 
با سهراب خسروی، ماهور احمدی، نیما عباس‌پور، مجید برزگر، لیلا نقدی‌پری و عادل مقدس