دههشصتیها را با خاطره «آدامسهای عروسکی» و «پاککن دو رنگ» نشناسیم . همه کسانی که کودکیشان را در دهه شصت گذراندهاند وجوه مشترکی دارند که در فیلم مستند «کودکی ناتمام»، جدیدترین ساخته آقای ناصر صفاریان خلاصه شده.
البته من از این گذشته دلگیر نیستم. بیشتر ناراحتیام این است که چرا از دیگرانی که این شرایط را تجربه نکردهاند جدا افتادهام. و خیلی وقتها به خودم میگویم ، کجای کار میلنگد که من اینطوریام؟! اما خب به قول ریک در کازابلانکا، «توی این دنیای درهم برهم گرفتاریهای چند آدم چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟» و برای من یک جنبه شخصی دیگر هم دارد؛ این که حس میکنم ریشه جوانی ناتمام خودم را هم پیدا میکنم. و هنوز هم سایه شک و احتیاط بالای سرم هست. حتی بالای سر خبرنگاریام و سطر سطر نوشتههایم. چون ما همان کودکانِ کودکینکرده دهه شصت هستیم و این تقدیر ماست.
اما افتخار میکنم در نسل من کودکانِ کودکینکرده دست به قلم زیادی بودند که به خاطر آثار عمیق و سنگینی که دیدند، اشخاصی شدند مثل آقای ناصر صفاریان که با نقد فیلمهایش در «مجله فیلم» بازتابی از کشف و شهود دهه شصتی ها شد و حالا با مستندسازی در خصوص ادبیات ، آستین بالازده و این بار به سراغ شعر کودک رفته است .
فکر میکنم این اتمسفر را با همه گرفتاریها و بدبیاریهایی که به دنبال داشت دوست دارم... در واقع ناامید نیستم، چون باید تقدیر را پذیرفت و در کویر گل کاشت. از تولد این گل زیبا در این کویر وحشت که پر است از آثار فرهنگی هنریِ بیمعنا بسیار خوشحالم و فکر میکنم حتی انگیزه دیدن فیلمهای جشنواره امسال را هم ندارم! یعنی تا این حد، این فیلم مستند، کامل است، دیدنی است، پرمعناست، ماندگار است و جایی که در مستندسازی ادبیات خالی بود پر کرده است.
و راستی چه کشیدهاند شاعرانی که کمک کردند تا ما بزرگ شویم ...
میترا لبافی