نوشته ها



ناصر صفاریان     

1

پس از جلسه هیات مدیره و رییسان چند صنف خانه سینما با رییس جمهور در تاریخ 21 شهریور، کسی تصور نمی کرد نظر شخص اول حوزه اجرایی کشور مبنی برحل مشکل و بازگشایی خانه سینما در همان روزها شکل اجرایی به خود نگیرد. ولی با گذشت زمان و مطرح شدن نقطه نظرات مدیران سینمایی مبنی بر این که اتفاق تازه ای رخ نداده، امید به نتایج آن جلسه رنگ باخت.

           حالا هم علاوه بر این که در تعداد نمایندگان ارشاد و خانه سینما برای برگزاری نشست مشترک، تغییر مهمی به سود ارشاد رخ داده، نوشتن اساس نامه جدید، نکته تازه ای ست که پیش از این وجود نداشت. ارشاد و مخالفان بر سر سه موضوع مشکل داشتند و در نهایت بنا بود این سه موضوع مورد بازنگری قرار گیرد. با این حساب، بحث یک اساس نامه جدید، کفه ترازو را به کدام طرف سنگین می کند؟ البته علاوه بر وکیل خانه سینما، دو نماینده دیگری که از سوی خانه سینما حضور دارند از نکته بین ترین و آشناترین افراد به اصول صنفی و رعایت مصلحت خانه سینما هستند و می توان به حضور فرهاد توحیدی و ابراهیم مختاری دل گرم بود.   

2

مشکل هر ساله برگزاری جشنواره فیلم فجر، برنامه ریزی و در حقیقت، عدم برنامه ریزی است. مشکلی که فقط به این رویداد محدود نمی شود و مشکل همیشگی مدیریت فرهنگی و حتی مشکل کلی مدیریت ایرانی این سال ها ست.

          با مدیریت محمدرضا عباسیان و شکل جدول بندی و اعلام برنامه های امسال، به نظر می رسد بنا بر این است که شاهد چیزی به نام مدیریت باشیم. خوب یا بد این مدیریت و این که نتیجه نهایی چه خواهد بود را باید در آینده دید، ولی اعلام اسامی هیات انتخاب، اعلام عدم تمدید مهلت ارسال آثار، کاهش جایزه های پر تعداد و بی مورد و پذیرش مستند هایی با زمان 60 دقیقه به بالا (به جای زمان بی پایه و اساس 70 دقیقه در سال گذشته) که نشانه اعتنا به معیار های جهانی جشنواره هاست، نشانه هایی از این مدیریت است.

          در مقابل، وزن سنگین یک نگاه خاص که به یک دستی ترکیب هیات های انتخاب بخش های مختلف پهلو می زند، شاید نقطه ضعف جشنواره باشد؛ ولی تا زمان مشخص شدن برآیند کلی جشنواره و این که چه کسانی هستند و چه کسانی حذف شده اند، پیش داوری کار درستی نیست.

3

قرار گرفتن صاحبان اندیشه در جای گاه صاحب نظری، بیش و پیش از هر چیز، باید برآمده از ربط  و اشراف به موضوعی باشد که درباره اش نظر می دهند. حالا با تکیه بر این اصل بدیهی، نگاهی بیندازید به چند مورد صاحب نظری در این روزها:

# در انتقاد و اعتراض به حضور «این فیلم نیست» در اسکار:

فیلم «این فیلم نیست» از اسمش هم معلوم است که حقیقتا یک فیلم نیست، چرا که این به اصلاح فیلم صحنه‌های روزمره زندگی آقای پناهی را نشان می‌دهد. پناهی حتی در مواردی با به اصطلاح وکیل خود خانم غیرت صحبت می‌کند. البته به نظر می رسد خود عنوان غیرت هم برای وکیل از پیش تعیین شده و تعمدی است و حالتی نمادین دارد.

# در ابتدای نشست رسانه ای چند نفره در یک مرکز فرهنگی و بعد از این که از مجری خواسته می شود جایش را عوض کند و صندلی اش را واگذار کند:

بنده به عنوان اصلی‌ترین فرد در این جلسه دعوت شده‌ام؛ نمی‌دانم چرا به  دیگر آقایان نگفته‌اند. 

# با بی ربط دانستن طرح این سؤال که اصلا چرا فیلم‌هایی مثل «یک خانواده محترم» ساخته می‌شود: بالاخره کسانی که بمب شیمیایی می‌زنند و مناطق مسکونی را بمباران می‌کنند، کسانی که از جلادترین گرگ‌ها و از حمله به یک ملت مظلوم حمایت می‌کنند، چه انتظاری دارید که رفتار آن ها با منطق انسانی هم خوانی داشته باشد؟

4   

این هم از خیام:
خورشید سپهر بی زوالی عشق است
مرغ چمن خجسته فالی عشق است
عشق آن نبود که همچو بلبل نالی
هر گه که بمیری و ننالی عشق است

روزنامه بهار- 5 دی 1391