بازتاب های پیدا شدن نسخه كامل و شرح تفاوت ها
ناصر صفاریان
در جریان تحقیقات چند ساله برای ساخت " سه گانه فروغ فرخ زاد " ( شامل فیلم های " سرد سبز"،"جام جان"،
و "اوج موج" ) به نسخه كامل تری از "خانه سیاه است" دست پیدا كردیم كه نسخه اصل همان كپی نمایش داده شده
در لو كار نو و نیویورك است، با كیفیت بهتر.
پس از نوشته جمشید اكرمی درباره نسخه جدید - كه از آمریكا برای ماهنامه فیلم فرستاده شد- ابراهیم گلستان در
مقام تهیه كننده فیلم به تكذیب كل ماجرا پرداخت و اصلا وجود نسخه دوم را از پایه و اساس منكر شد. بعد از توضیح مجدد جمشید اكرمی بود كه غلام حیدری در مقدمه كتاب " فروغ فرخ زاد و سینما" نوشت: "محمد تقی
صالح پور در یاد داشتی به نگارنده توضیح داده بود كه نسخه اصلی "خانه سیاه است" كه سال ها پیش ، او وسیروس طاهباز واحمد رضا احمدی و م. آزاد و ابراهیم گلستان در خانه فروغ دیده بوده اند كامل تراز نسخه ای است كه معمولا از آن به عنوان نسخه "خانه سیاه است" نام می برند . صالح پور از قول فروغ نقل كرده است كه ظاهرا نسخه كامل فیلم در اختیار "سازمان فیلم گلستان" یعنی شخص ابراهیم گلستان است . در این میان ، م آزاد و پوران صلح كل ، همسر سیروس طاهباز، این مساله را تائید می كنند .
سال گذشته ، به مناسبت چهلمین سالگرد ساخت این فیلم ، یك كار تحقیقی تصویری آماده كردیم به نام "خانه سیاه است : نسخه اصل " . دراین فیلم ، هم نسخه كامل تر به نمایش در می آید و هم نسخه ای كه در تمام سال های گذشته دست به دست چرخیده و دیده شده . موارد تغییر یافته را هم روی تصویر مشخص كردیم تا بیننده در جریان حذف ها ، اضافه ها و تغییرات اعمال شده قرار گیرد . كنار هر دو نسخه هم - به شیوه فیلم های تحقیقی مخصوص موزه ها و كتابخانه ها - تعدادی گقت و گوی تصویری گنجاندیم . گفت وگوهایی در باره چگونگی ساخت و ساختار فیلم ،با حضور بهرام بیضایی، خسروسینایی، امیركراری( دستیار فیلم بردار فیلم) ، زنده یاد كاوه گلستان ، هوشنگ گلمكانی و داریوش مهرجویی ، به همراه توضیحاتی توسط خودم . ضمن این كه چند برابر هزینه تولید "خانه سیاه است" در سال 41 را صرف اصلاح بخش هایی از صدا وتصویر فیلم كردیم .
در همین فیلم ، زنده یاد كاوه گلستان به صراحت می گوید : "خانه سیاه است دو نسخه دارد: نسخه سانسور شده و نسخه سانسور نشده . هدف از سانسور فیلم این بود كه سیاهی را از فیلم بگیرند." اما ابراهیم گلستان در واكنش به كار ما و اعلام پیدا شدن نسخه اصلی و اصلاح كیفیت، باز هم به شیوه برخورد با جمشید اكرمی, با
ادبیات و نوع نگاه خاص خود، با توهین و ناسزا به تكذیب اصل قضیه پرداخت.
بدیهی ترین فرضی كه به ذهن می رسد این است كه فروغ یا گلستان، خودشان بعدا به این نتیجه رسیده باشند كه بخش هایی از گفتار متن را حذف كنند یا تغییر دهند. هر چند كه نوع حذف ها این احتمال را كم رنگ می كند . اما آن چه عجیب است، برخورد تند، تكذیب اصل ماجرا و انكار دو نسخه ای بودن فیلم از سوی ابراهیم گلستان است.
سال 1376، محمد تهامی نژاد ( منتقد و تاریخ نگار سینما ) در كتاب " فروغ فرخ زاد و سینما " با اشاره به
قطعه های حذف شده نوشت: " آیا فیلم ساز با حذف اجباری چند جمله فیلم، امید را حذف كرده تا ظلمت هر چه بیش تر شود؟ یا این كه امید به آ مدن آن نهر سرشار ( اشاره به یكی از عبارت های حذف شده ) در سال های
چهل مفهومی نهی شده بوده است؟ " پیش از آن هم جمشید اكرمی ( منتقد و مدرس سینما ) در شماره 211
" ماهنامه فیلم" ( آذر 1376 ) نوشته بود: " تعمق در كیفیت جمله های حذف شده ، ارتباط آن ها با تصاویر ،
و این كه چه معانی مستوری را ممكن است دربر داشته باشد، كنجكاوی بیشتری بر می انگیزد."
در پاسخ به واكنش دوباره گلستان هم حسن ملكی ( روزنامه نگار و منتقد سینما ) درشماره 115 "ماهنامه فیلم" ( دی 1381 ) نوشت : "شگفت زده شدم .عجیب است . گلستان چه چیزی را تكذیب می كند ؟ فیلم را ما همه ( تماشاچیان ) بر پرده سینما تك موزه هنرهای معاصر تهران دیدیم و صدای فروغ را شنیدیم ." احمد طالبی نژاد ( منتقد سینما ) هم در همان شماره مجله این گونه واكنش نشان داد : " اصلا آقای گلستان چرا می ترسد كه بگویند نسخه دیگری از این فیلم وجود دارد ؟ چه رازی در میان است كه او از افشای آن می هراسد وچنین خشمگین , علیه همه شمشیر می كشد ؟" "خانه سیاه است : نسخه اصل " یك بار در تحریریه" ماهنامه فیلم" , یك بار در افتتاحیه هفته فیلم زنان , یك بار دیگر در خانه هنرمندان , یك بار در سبنما تك موزه هنرهای معاصر ویك بار در" سمینار زن و سینما " نمایش داده شده, و تعدادی از سینما گران , اهالی مطبوعات و علاقه مندان سینما آن را دیده اند. ضمن این كه به جزنمایش نسخه كامل به صورت مجزا و خارج از چهارچوب كار تحقیقی ما , در برخی جاها و مراسم ها - از جمله افتتاحیه " هفته فیلم فروغ " در سال جاری - فیلم در اختیار برخی هنرمندان و هنردوستان قرار گرفت تا این شاهكار تاریخ سینمای ایران را به صورت كامل وبا كیفیت بسیار خوب ببینند . سرانجام هم نسخه اصل را به
صورت 35 میلی متری در خانه سینما نمایش دادیم .
به هر حال , حقیقت را نمی توان كتمان كرد .
××××××××
در نسخه اصلی فیلم , به جز قطعه های حذف شده صدای فروغ , یكی از گفتارهای متن ابراهیم گلستان باگفتار متن او درنسخه قبلی متفاوت است . نكته مهم تغییر این گفتار , تغییر كلمات و جمله بندی هاست . طوری كه به نظر می رسد متن گفتار , دوباره نوشته شده و ابراهیم گلستان دوباره آن را خوانده است .
جمله ای كه در نسخه قبلی وجود ندارد :
جذام نه ارثی ا ست ، نه مادرزادی ، اما واگیر دارد.
جمله ای كه در نسخه قبلی هست و در نسخه جدید نیست:
گلو را می بندد. [ جذام]
جمله هایی كه در نسخه جدید جابه جا شده:
چین های پوست را سخت و بزرگ می كند. [ جذام]
چشم را كور می كند. [ جذام]
به جگر و مغز استخوان راه می زند. [ جذام]
پنجه ها را خشك می كند. [ جذام]
جمله هایی كه كلمه هایی از آن تغییر كرده:
بدنه پی ها را با یك غلاف خشك می پوشاند. [ جذام] نسخه قبلی :
بدنه عصب ها را با یك غلاف خشك می گیرد. [ جذام] نسخه جدید :
حس لمس و درك گرما را از انگشت ها می گیرد. [ جذام] نسخه قبلی:
حس لمس و درك گرما را از انگشت ها می كند. [ جذام] نسخه جدید:
و قطعه های حذف شده صدای فروغ:
- استخوا ن هایم از تو پنهان نبود، وقتی كه در نهان بوجود می آمدم، و در اسفل زمین نقش بندی می گشتم.
- در دفتر تو همگی اعضای من نوشته شده، و چشمان تو ای متعال ، جنین مرا دیده است. چشمان تو جنین مرا دیده است.
- هر آیینه به جایی دور می رفتم و در صحرا مأوا می گزیدم.
-دنیا به بطالت آبستن شده و ظلم را زاییده است. از روح تو به كجا بگریزم و از حضور تو كجا بروم ؟ اگر بال های باد سحر را بگیرم و در اقصای دریا ساكن شوم ، درآن جا نیز سنگینی دست تو بر من است. مرا باده سرگردانی نوشانده ای. چه مهیب است كارهای تو، چه مهیب است كارهای تو!
- مانند مرغ سقای صحرا و بوم خرابه ها گردیده ام ، وچون گنجشك بر پشت بام منفرد نشسته ام .
- ودر گرداگردم شادمانی صدای آسیاب و روشنایی چراغ نابود شده است. خوشا به حال دروگرانی كه اكنون كشت را جمع می كنند، و دست های ایشان سنبله ها را می چینند.
- و تو ای فراموش شده روزها كه خویشتن را به قرمز ملبس می سازی و به زیورهای زر می آرایی، و چشمان خود را به سرمه جلا می دهی، به یاد آور كه خود را به عبث، زیبایی داده ای به سبب آوازی در بیابان بی راه، و یارانت كه تو را خوار شمرده اند.
- ودر میان ما كسی نیست كه بداند كه تا به كی خواهد بود. موسم حصاد گذشت و تابستان تمام شد، و ما نجات نیافتیم.
- و تو ای نهر سرشار، كه نفس مهر، تو را می راند ، به سوی ما بیا! به سوی ما بیا!
گویانیوز- 29 مهر 1382