در حاشیه پخش مستندهای ایرانی
ناصر صفاریان
مدت زیادی بود كه خبر راهاندازی شبكه تلویزیونی <بیبیسی فارسی> دهان به دهان میشد، خبرهای اینترنتی هم بعدها از راه رسید و تاریخ آغاز پخش اعلام و بالاخره این كانال تلویزیونی راهاندازی شد. برخلاف موارد مشابه مغایر با آنچه معمولا در این دوره از این سرزمین رخ میدهد، در تمام مدت رواج اخبار مربوط، هیچ مقام مسوولی اظهارنظر نكرد و هیچكس از مدیران فرهنگی، سیاسی و امنیتی حرفی از خوب بودن یا بد بودن فروش فیلم به این شبكه نگفت. ماند و ماند و ماند، تا شبكه روی آنتن رفت و برنامهها آغاز شد. حالا مسوولان به میان آمدند و محكوم كردند و تقبیح كردند و اعلام كردند كار بدی است و نباید فعالیت كنند. حال آنكه مدتها بود از طرف این شبكه برای خرید مستندهای ایرانی اقدام شده بود و با خیلی از مستندسازان تماس گرفته بودند برای خرید حق پخش فیلمشان از بیبیسی. در این شرایط غیرفرهنگی حاكم در تلویزیون ما و ماندن مستندها و مستندسازان پشت درهای بسته سیما، طبیعی بود كه از این پیشنهاد استقبال شود؛ هرچند قیمت پیشنهادی مورد اعتراض اغلب صاحبان فیلمها بود. ولی حالا مدتی است از سوی وزیر ارشاد و مسوولان، نوعی نگرانی و تردید از این اقدام به وجود آمده و برخی به فكر لغو قرارداد پخش هستند و تعدادی قول و قرارشان را برهم زدهاند. حال آنكه هنوز به صراحت و با تاكید به سینماگران، مستندسازان اعلام نشده كه از فروش فیلم به بیبیسی خودداری كنند. در حالی كه مثلا بارها و بارها به صراحت، تاكید و تهدید، انذار دادهاند كه پخش آگهی از شبكههای فارسیزبان خارج كشور خلاف قانون است و مجازاتهای سنگینی در پی دارد ولی آنچه باعث و موجب شكلگیری این تردید كنونی در این عرصه شده، لفظ مبهم <همكاری> است كه در گفتهها و سخنرانیهای مسوولان تكرار میشود. اما مساله اینجا است كه فروش فیلم، عملا <همكاری> محسوب نمیشود كه جرم باشد و خلاف.این فیلمها، همگی آثاری هستند متعلق به قبل. در واقع، اینبار هم مثل هر مورد متداول دیگری، فیلمهای تولید شده از یك شبكه تلویزیونی پخش میشوند. یعنی اساسا سفارشی در كار نبوده كه كسی برای بیبیسی مستند بسازد و در برنامه مستندش پخش شود. فیلمها از قبل وجود داشته و برآمده از نوع نگاه و سلیقه و علاقه مستندساز است، نه نگاه - حتی استعماری و استكباری- بریتانیای كبیر و به دنبال- مثلا- توطئه و براندازی و جهتدهی. حرف من متوجه كل شبكه و نگاه حاكم بر آن نیست، كه نه بیننده دائم بودهام تاكنون و نه آنقدر اهل سیاست و آشنا به مصالح امنیتی. چارچوب این بحث، برنامه مربوط به پخش مستندهای ایرانی است و مستندهای ایرانی. و اصلا حتی اگر این تلویزیون را به كلی و از اساس به قصد براندازی بدانیم و برای توطئه، چرا باید فرصت استفاده از تریبون دشمن را از دست داد؟ اگر بدانیم تغییر و تحریفی در سخنان ما ایجاد نمیشود، چه اشكالی دارد استفاده از تریبون آنان كه قبولشان نداریم و حتی مخالفیم؟ اینگونه نهتنها بخشی از این فضا را به خود اختصاص دادهایم، كه حتی باعث كاهش زمان مربوط به توطئه علیه خودمان شدهایم. حالا نام این كار چیست؟ خلاف است یا صواب؟
اعتماد ملی- 26بهمن 1387