نوشتهای برای ناصر صفاریان
امید رها
همیشه از نبودها در فرهنگ و هنر ایران سخن رانده شده است. این خوب است! نقد باید همیشه و همه جا باشد، اما این نباید ما را نسبت به «هست»ها کم بینا کند. در این یادداشت کوتاه میخواهم از یکی از همین «هست» ها بنویسم: ناصر صفاریان.
برای من که همیشه سینمای مستند را بیشتر میپسندم، وجود ناصر صفاریان در عرصهی سینمای مستند را بسان واحهای در کویر میدانم.
از اولین کارهای وی ساخت مستند «سرد سبز» نخستین فیلم از سه گانهی «فروغ فرخزاد» بوده است. ساخت فیلمی در مورد تابوی ادبیات فارسی (فروغ فرخزاد) در دورانی که چماق داران (وفیلم سازان امروز) همیشه آمادهی نابود کردن کوچکترین حرکتهای فرهنگی بودند، نوعی بازی با آتش بود که صفاریان عواقب این بازی را به جان خرید تا شاید این تابو شکسته شود و از این چهرهی تاثیرگذار اما در حاشیه ماندهی ادبیات فارسی بهخصوص برای نسل جوان که به علت سانسور دسترسی کافی به آثار فروغ نداشتند غبارگیری شود. نتیجه همان بود که پیشبینی میشد: ساخت این فیلم به دلایل گوناگون از جمله از بین بردن مقداری از فیلمهای تهیه شده توسط همان چماقداران (و فیلم سازان امروز) حدود یازده سال طول کشید (1). این فیلم که با هزینهی شخصی کارگردان جوانش تهیه شده بود در ابتکاری جالب به پیش فروش گذاشته شد. خوب یادم هست که وقتی تبلیغ پیش فروش این فیلم را در یکی از مجلات دیدم چقدر برایم جالب و هیجانانگیز بود. با خودم گفتم: بالاخره روزی فرارسید که فیلم مستند آن هم از نوع مستقلش را میشود در بازار محصولات فرهنگی یافت و این به معنای تحقق آرزوی خیلی از علاقهمندان به فرهنگ و هنر بود.
این اهتمام او ادامه پیدا کرد تا به امروز که چندین فیلم ارزشمند (ازجمله وقت خوب مصایب: زندگی احمد رضا احمدی) و عمدتن در حوزه ادبیات و فرهنگ کارگردانی و تهیه کرده است. وی که منتقدی صاحب نام نیز هست، همواره به نقد آثار خودش نیز پرداخته تا جایی که همین چند هفته پیش علارغم تمام ضررهای مادی، تصمیم به حذف دو اثر از آثار عرضه شده اش در بازار گرفت(2). این خصوصیت خود انتقادی را در کمتر هنرمندی می توان یافت.
خوشبختانه همیشه میتوان منتظر شنیدن خبرهای خوب و امیدوار کننده از جانب ناصر صفاریان بود، او که با کارگردانی وارد عرصهی سینمای مستند شده بود در سالهای اخیر به کار تهیهکنندگی هم مشغول شد و بهطور مستقل به حمایت از کارگردانان مستندساز دیگر پرداخت. در ماههای آخر سال گذشته بود که خبر مسرتبخش دیگری برای علاقهمندان فیلمهای مستند توسط وی اعلام شد: توزیع مجموعهای از فیلمهای دیگر مستندسازان با عنوان «مجموعه فیلمهای مستند هوای تازه». جالبتر اینکه فیلم «جام جان» آخرین قسمت از سهگانهی فروغ، سرانجام بعد از 13 سال با حذف برخی قسمتهایش مجوز گرفت و چند روزی است روانهی کتابفروشیها و مراکز فرهنگی شده است. همچنین از وی کتابی در مورد زندگی و آثار فروغ فرخزاد به نام «آیههای آه» منتشر شده است که آنهم دچار ممیزی سختی شد و برخی از قسمتهای آن بعد از چاپ به اجبار از کتاب حذف شد.
او که بارها با ناملایمتیهای مختلف روبرو شد اما پر توان به راه خودش ادامه داد. کارگردان جوان «سرد سبز» امروز در ابتدای میانسالی و چه زود گیسوانش چون دلش سفید شده است. صفاریان میداند که حرکت در خارزار فرهنگ و هنر امروز ما، تاوان زیادی دارد تا آنجا که نه تنها برای خدماتت تشویق نمیشوی بلکه گاهی تنبیه هم میشوی. اما او چیزی در وجودش نهفته است که هراسی از این ناملایمات ندارد: عشق
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگذاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد(3)
———————————-
1- http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2011/02/110217_l13_aparat_6.shtml
2- http://rybondoc.com/global/index/section/guest/module/writings/lang/fa/catid/4/id/295/page/1
3- قیصر امین پور
رادیو كوچه- 26 فروردین 1391