درباره



 

ناصر صفاریان

 

۱- از چند روز بعد از امضای بیانیه مربوط به فاجعه ریزش متروپل آبادان شروع شد:
زمینه‌سازی بی‌‌سابقه چند سایت با نگاه امنیتی و نه تنها انتساب امضاکنندگان به رژیم صهیونیستی و عربستان و توصیف‌شان با واژه‌های «معاند» و «محارب» و «اقدام‌کننده علیه امنیت ملی»، که حتی درخواست شش ماه تا سه سال زندان؛ و البته در کنارش درخواست پس‌گرفتن امضاها...
 
 
۲- با گذشتِ بیش از دوماه‌ونیم از امضای بیانیه، و پس از تهدیدهای آقای وزیر و آقای رییس سازمان سینمایی در هفته گذشته مبنی بر اعلام «ممنوع‌الکارها»، امروز تماسی با بنده گرفته شد:
درخواستی محترمانه و «مامورانه/ معذورانه» با تاکید بر عدم وجود هیچ‌گونه اجبار، ولی در واقع به قصد نوعی اتمام‌حجت که آیا امضایم را پس خواهم گرفت یا نه؛ و اشاره به این که فهرست امضاهای موجود به جایی ارسال خواهد شد و «ممنوع‌الخروجی» و «ممنوع‌الکاری» و... در راه خواهد بود.
 
 
۳- مثل همیشه که این‌گونه فرصت‌ها را مغتنم می‌دانم، درباره متن بیانیه و برداشت‌های ناصوابی که از آن شده گفتم و از این که کاش در این مدت، چه از سوی تهیه‌کنندگان آن مطالب علیه امضاکنندگان و چه از سوی جایی چون این تماس‌گیرنده محترم، حرفِ منِ امضاکننده هم شنیده می‌شد... که حرفِ  من و منِ نوعی هم از سرِ دل‌سوزی برای همین وطن است و به سامان شدن و به بهترین‌شکل رسیدنش.
بسیار هم علاقه‌مندم صحبت‌های من با این تماس‌گیرنده محترم و متین، موبه‌مو و عین‌به‌عین، به بالادستی‌ها و تصمیم‌گیرندگان و ممنوع‌کنندگانِ احتمالی منتقل شود تا بدانند کسی علیه امنیت کشورش اقدام نکرده و چنین نبوده و نیست.
 
 
۴- راستش، متاسفم از این که ماندن در ایران، در نگاه بعضی‌ها نوعی مجازات است و تهدید و ممنوعیت، راه‌کارِ انتخابی‌شان. در پایان صحبتم گفتم و این‌جا هم می‌گویم:
با تاکید بر نادرستیِ برداشت‌های سیاسی/ امنیتی/ جناحی‌ که از این بیانیه شده، بنده هم‌چنان با هم‌راهی با کلیتِ حرفِ بیانیه مربوط به فاجعه ریزش متروپل آبادان، امضایم را از پای آن برنمی‌دارم.
نه قصدِ لج‌بازی دارم و نه نیتِ قهرمانی و نه اصلا اعتقادی به این که حرفِ مرد همیشه یکی‌ست. نه؛ مساله، حرفی‌ست که حرف من است؛ حرفی از سر علاقه به این مردم و این سرزمین... و دل‌خوشم به همین یک‌ تکه نان همیشگی‌‌ام تا خودم باشم و خودم بمانم و خودم.
 
 
 
 
سایت سینماسینما
یک/ شهریور/ یک‌هزاروچهارصدویک