نوشته ها



ناصر صفاریان

۱ ـ مثل همیشه خبرهاى كوتاه یكى یكى رسیدند. بزرگان یكى یكى رفته بودند. سهم سال ۸۴ از بزرگان ادب و هنر، خاموشى این نام ها بود: م. آزاد (شاعر)، منوچهر آتشى (شاعر)، سید اسماعیل نواب صفا (ترانه سرا)، على تجویدى (آهنگساز)، محمدرضا آغاسى (شاعر)، كریم امامى (مترجم)، مؤذن زاده اردبیلى، دكتر محمد قریب (محقق) و... روح شان شاد و نام شان پایدار.

۲ ـ گرامافون، پدیده نوظهورى بود كه در زمان مظفرالدین شاه به ایران آورده شد. اولین دستگاهى هم كه براى توده مردم در نظر گرفته شد، در قهوه خانه اى در میدان شمس العماره به صدا درآمد. مهندسى هم از طرف شركت سازنده كنار دستگاه ایستاده بود و كارش این بود كه سوزن یا صفحه را عوض كند.
جعفر شهرى در جلد سوم كتاب با ارزش خود، «تاریخ اجتماعى تهران در قرن سیزدهم» مى نویسد: «برخى مخالفان برآشفتند و آن را همان خر دجال گمان آوردند كه از هر موى بدن خرش یك صدا در مى آید و مردم را به سوى خود كشیده، به جهنم مى برد، اما این معارفه چندان نتوانست پاییده، شوق مردم بر منع چربیده، دستگاه به كار افتاده، خاصه كه صداى آوازخوان های شان هم از آن به گوش مى رسید. [...] تا زمانى كه آقا مهندس «دجال» بالا سر دستگاه بود، از آن «خر»! صدایى بلند مى شد و در مى آمد؛ همین كه به دست قهوه چى و این و آن افتاد، گرچه «دجال» آن برداشته شد، ولى دستگاه هم نامنظم و بدكار شد. گاهى صداى آن «زیل» [زیر] و تند بود، همانند صداى سوت سوتكچى خیمه شب بازى و زمانى كند شده، صدایى مانند صداى گاو از آن بیرون آمده، اداى هر كلمه اش لحظه ها طول مى كشید.
از آن جا كه پس از رفتن مأمور، خواسته بودند سر از كار دستگاه درآورده، جن و شیاطین آن را كه به ایشان تلقین شده بود، دیدار كنند، پس خواه ناخواه انگولكى هم كرده، تنظیمش را به هم زده، پس از شكستگى فنر كه در اثر زیاد و بى اندازه پیچاندن دسته كوك پیدا شده بود، بیش از نصف صفحه كار نكرده، تا دقیقه اول صدایش تند و زیر، و از آن به بعد، همان صداى كلفت گاوى و از كار باز مى ایستاد.»

۳ ـ پرویز جاهد، منتقدى كه سال ها پیش به خاطر نوشته هاى سینمایى مى شناختیمش و حال با كتاب جنجالى «نوشتن با دوربین»، این روزها مشغول آماده سازى فیلم مستندى ست به نام: «مردى با دوربین فیلمبردارى: سلیمان میناسیان».
میناسیان یكى از پیشكسوت هاى فیلمبردارى در ایران است. فیلمبردارى سیاه و سیاه و دوربین روى دست. «خانه سیاه است» و «استودیو گلستان» و آدم هاى بزرگ ترین شركت فیلمسازى آن زمان... فیلم كنجكاوى برانگیزى ست. با اشتیاق باید منتظرش نشست.

۴ـ روز اول فروردین، روز بزرگداشت شعر است. گذشته از بزرگان شعر قدیم، یادى كنیم از نیما یوشیج، پدر شعر نوى ایران. البته این جا نه به شعرى نو، كه به یكى از شعرهاى پیشین او اشاره مى كنیم:
گفتم ستمت؟ گفت ستم كیش من است
گفتم كرمت؟ گفت كه درویش من است
گفتم به چنین خوى مگیر از من جان
خندید كه دیرى ست كه در پیش من است

روزنامه ایران- ۶ فروردین ۱۳۸۵