نوشته ها



ناصر صفاریان

1
حدس‌های پیش از برگزاری جشنواره «سینما حقیقت»، كه برآمده از تعداد و تنوع و كیفیت فیلم‌های انتخابی بود، خوش بختانه به یقین رسید و جشنواره به شكل آبرومندانه‌ای برگزار شد. حضور مدیران مختلف «مركز گسترش سینمای مستند» در محل برگزاری و نظارت كامل بر همه امور، نظم و ترتیبی به كارها داده بود كه كاش در همه برنامه‌ها وجشنواره‌های سینمایی‌مان اتفاق ‌افتاد.
حضور خود محمد آفریده، مدیر جشنواره در سینما هم از آن اتفاق‌هایی ست كه این جا كم‌تر شاهدش هستیم و یا می‌توان گفت اصلا‌ً نیستم. ‌در اختصاص جایزه‌ها هم هر چند مانند همیشه، رد حضور یك داور و سنگینی سایه ‌نظر او را می‌توان دید، ولی خدا را شكر این‌بار، اغلب جایزه‌ها به حق‌دار رسید و آثار قابل‌توجهی مورد عنایت قرار گرفت. فقط می‌ماند كم‌لطفی آشكار داوران بخش ایرانی به اثر تكان‌دهنده و ارزنده «ترانه اندوهگین كوهستان» كه خدا را شكر با درایت و آگاهی داوران بخش بین‌المللی مورد توجه قرار گرفت. ‌ این فیلم، نویدی درخود دارد بر ورود جوان بسیار با استعدادی به حوزه فیلم سازی مستند: حامد خسروی.
به جز فیلم‌های خوبی كه پیش از این- به مناسبت‌ها و در جاهای دیگر- دیده بودیم، فیلم بسیار خوب «هفت فیلمساز زن نابینا» ( كه البته فقط فیلم‌های 6 نفر از آن ها امكان نمایش پیدا كرد) فیلم شاخص جدیدی بود كه در این جشنواره به نمایش درآمد. این فیلم‌ها كه به تهیه‌كنندگی و زیرنظر محمد شیروانی ساخته شده، حس و حال زندگی و واقعیت‌هایش را آن قدر خوب به تصویر می‌كشد كه پس از تمام شدن اثر، هنوز در حال و هوای آن باقی می‌مانی. امیدوارم فرصت تماشای آن برای همه علا‌قه‌مندان فراهم شود. ‌


2
سریال خوب «میوه ممنوعه» از آن اتفاق‌های نادری ست كه كم‌تر در چارچوب برنامه‌سازی تلویزیون ما رخ می‌دهد. یك كار كاملا‌ً حرفه‌ای و مجموعه‌ای از بازی‌های خوب: امیرجعفری، علی نصیریان، گوهر خیراندیش و ... هر چند هانیه توسلی پیش از این بازی‌های بهتری داشته.
این ماجرای عاقبت به خیری و - به زور- به سعادت ‌رساندن شخصیت اصلی هم آن قدر با كل كار بیگانه ‌است و متفاوت كه هر «بیننده عزیز» ی می‌فهمد نظر مدیران است نه نگاه كارگردان. ربط دادن بیهوده ماجرا به شیخ صنعان هم از آن حرف‌های عجیب و غریب است كه دلیلش را نمی‌توان فهمید. اگر بحث اقتباس است كه نمی‌شود فقط نصف ماجرا را از آن جا برداشت و آخرش را طور دیگر كرد. اگر هم‌صبحت استفاده از شان و منزلت این حكایت است، باید گفت خود سریال آن قدر خوب هست كه نیازی به تكیه كردن به جای دیگر نداشته باشد. ‌ فقط نمی‌دانم چرا در میان این گروه حرفه‌ای كسی به ذهنش نرسیده كه عنوان سریال نادرست است و صفت عربی را برای اسم فارسی به كار نمی‌برند. مگر «میوه» كلمه عربی است كه «ه» آخرش را دیده‌اند و صفتی از پی آن آورده‌اند كه آن هم <ه> آخر داشته باشد؟ «میوه ممنوع » چه اشكالی دارد كه باید بشود «میوه ممنوعه»؟


3
در یك سفر فرهنگی گروهی، چند نفر از هم سفران دوربین به همراه داشتند و در كنار سفر، به فیلم‌سازی مشغول. حالا‌ امروز خبر ساخته شدن فیلمی را دیدم به كارگردانی یكی از هم سفرانی كه اصلا‌ً نه تصویری می‌گرفت و نه اصلا‌ فیلمی در كار بود. همه‌اش دنبال چیزی بود كه این جا - به اصطلا‌ح - «بیزینس» نامیده می‌شود. سفارش دادن و تصویر گرفتن دیگران و به هم چسباندن تصویر‌هایی كه یكی دیگر گرفته توسط یك نفر دیگر و درج نام آدمی كه اصولا‌ً در جریان موضوع هم نیست به عنوان كارگردان و... ظاهراً این ماجرا دارد در میان برنامه‌سازان تلویزیونی رواج پیدا می‌كند. بدجوری هم رواج پیدا می‌كند.
این كه به یكی دیگر پول بدهی تا فیلمت را بسازد و از تصویر‌های دیگران و ملغمه‌ای از ‌DVD ها، چیزی حاصل شود كه نام تو را بر خود داشته باشد، آن قدر شرم‌آور است كه چنین آدمی اساساً با مقوله‌ای مثل هنر نسبتی نداشته باشد. این كه چه پول هنگفتی از این طریق به جیب بی‌هنران می‌رود، فقط یك سوی ماجراست. آیا مدیران شبكه‌های تلویزیونی ما- به ویژه از نوع بین‌المللی- به این اندیشیده‌اند كه این گونه كار‌ها چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد؟ ‌


4
این هم از شاملوی بزرگ:
مردی ز باد حادثه بنشست ‌
مردی چون برق حادثه برخاست ‌
آن، ننگ را گزید و سپر ساخت ‌
وین، نام را، بدون سپر خواست

روزنامه اعتماد ملی- 2 آبان 1386