نوشته ها



 

در جلفای دوست‌داشتنیِ اصفهانِ زیبا، کلیسای قبلا دیدۀ «وانک» را باز دیدم که حالا در تراکم جمعیت، چیزی از معنویت درش نمانده و کلیسای به‌فرموده به رویِ غیرمسیحیان بستۀ «مریم مقدس» را تا پشت درش رفتم و به کلیسای تنها چند ساعت در هفته مجازِ «جرج مقدس» هم نرسیدم و... از دوازده کلیسای جلفا، که نمی‌دانم چندتایش در دست‌رس است، ماند همین محلِ پرآرامش و خوش‌بختانه کم‌تماشاگرِ کلیسای «بتلهم» (بیت‌اللحم) (Bethlehem)؛ جایی که می‌شود به آمدنِ کسی امید بست و به بودنش دل داد و رها شد از این گرگیِ روزافزونِ آشنا و غیرِ این روزهای گریزانی از دیو و دد، گرچه فقط به حدِ دمی...

طوری که بخواهی بمانی و برنگردی و بیاویزی به این سبکی و سکوتِ به قولِ بی‌دل دهلوی: «یا مرا با خود ببر آن‌جا که هستی یا بیا»

 

 

 

عکس از: خودم

ناصر صفاریان

پانزده/ شهریور/ نودوهفت