نوشته ها



ناصر صفا‌ریان

1
این روزها توهین به مخملباف، نوعی مد است. نه، نوعی فضیلت. نه حتی مثلا‌ نقد ، كه دقیقا به مثابه توهین. یكی او را نامسلمان می‌خواند و داعیه‌دار این است كه او هنری جز سكس و سیاست ندارد و دیگری با افتخار، برخورد رسانه‌ای و معروفیت او را پهلو به پهلوی قاتل معروف آمریكایی معرفی می‌كند، یكی دیگر به سر و وضع جدید دخترش حنا بند می‌كند و... جالب است كه در این میان آن ها كه ادعای آزادی خواهی دارند، پیش‌اند و به شكلی به تخریب مشغولند كه همواره خودشان - از همین طریق - مورد توهین برخی رسانه‌ها قرار گرفته‌اند.
مخملباف شده است گوشت مقابل توپ. همه هم سعی دارند عقب نمانند و بیش از دیگران آتش ببارند و بیاورند. از رسانه محل دعوای طرفداران گلزار و رادان بگیر تا محل نوشتار سیاسی‌نویسان داعیه‌دار هنر.
«گنگ» سینمای‌ هالیوود ایران، بهانه‌ای یافته برای حمله به سینمای هنری و ضدهالیوودی ، و آن طرفی‌ها هم بی‌نیاز به تماشای اثر، از نام «سكس و فلسفه» به بی‌ایمانی مخملباف می‌رسند - بی‌آن كه بدانند در این فیلم، چیزی از آن بخش ابتدایی عنوان فیلم نیست. برخی مدعیان هم «سكس و عرفان» می‌خوانندش، بی‌آن كه كمی دانایی داشته باشند بر تفاوت - و تضاد - عرفان و فلسفه.
خلا‌صه بازار مكاره‌ای ست این روزها. طوری كه نوشته‌های سال 1369 آن روزنامه - سابقا - عصر، پیش این حرف‌های این روزها، كلی نشانه ادب است و آداب احترام. در اثبات دوری از نقد بی‌غرض، همین بس كه حتی بر آثار ماندگاری چون «بای سیكل‌ران» و «ناصرالدین شاه آكتور سینما» و «گبه» و... هم چشم می‌بندند.
بسپریمش به گذر زمان و ببینیم مخملباف و آثارش ماندگار می‌شوند یا آثار - صرفا - سرگرم‌كننده هالیوود كه این همه برایش سینه چاك می‌شود.
اصلا‌ نگاهی بیندازید به همان فیلم‌های ضعیف دوران ابتدای كار. «دو چشم بی‌سو»ی بیست و چند سال پیش، ضعیف‌تر است یا آن چه شاگردان او در همین كار بعدها روانه پرده كردند؟ مقایسه‌اش كنید با فیلم پرهزینه دفاع مقدس آقای بهزادپور و سریال‌های مذهبی آقای سلحشور. اصلا‌ بیایید بگذاریدش كنار همین سریال‌های آموزنده ماه رمضانی و طنزهای شبانه اخلا‌ق‌گرا.
وقتی بدترین فیلم‌های سه دهه قبل یك فیلم ساز، همچنان موفق‌تر از كارهای بنا شده بر بودجه‌ها و امكانات امروزی ست، پس ایمان بیاوریم به هنرمند بودن او و این گونه با افتخاری سرخوشانه بر هنرمند بودن او خط نكشیم و به «پدیده» مطلق، محدودش نكنیم.

 


2
ماجراهای مجسمه سرباز هخامنشی، بار دیگر ثابت كرد آن همه هیاهو بر سر فیلم «300» نه از حب علی كه از بغض معاویه بود. یك اثر ملی و یك میراث فرهنگی را در آن سوی دنیا به حراج گذاشته‌اند و این جا حتی در حد یك وكیل درست و حسابی هم كسی به فكر دفاع نیست.
نبوغ مسوولا‌ن هم می‌شود آن توصیه حكیمانه كه بهتر است ایرانیان در این حراج شركت كنند تا این میراث به كشور بازگردانده شود! فكرش را كرده‌اید آیندگان چنین جمله‌ای را در تاریخ بخوانند، چه فكری در سر خواهند داشت و چه لبخندی بر لب؟


3
در ساختار مبتنی بر نگاه اسطوره‌ای و به‌منظور پیوند ذهن مخاطب با نشانه‌ای كهن / تاریخی، هنرمند نام شخصیت اثرش را از تاریخ و آیین و اسطوره برمی‌گزیند. آن هم به‌گونه‌ای كه این تطابق، درست و بایسته باشد، اما در «صدا و سیمای جمهوری اسلا‌می» وضعیت به‌گونه دیگری ست و چیزهای دیگری بر نگاه درست غلبه دارد.
در یك سریال پندآموز اخلا‌ق‌گرا - این روزها موسوم به معنا گرا - آدمی می‌بینیم با سر و وضع و شكل و شمایل «تیپیك» یهودی و نام او هم الیاس است. نام پیامبری از قوم یهود كه او را در فارسی ایلیا هم می‌خوانند.
در تورات در ذكر معجزات او این موارد ذكر شده: تغذیه معجزه‌آ سا توسط كلا‌غ ها، زنده‌شدن پسر زنی بیوه و صعود به آسمان توسط گردونه آتش.
در فرهنگ فارسی معین نیز چنین آمده: « در اسلا‌م، وی یكی از چهار نبی جاویدان به‌شمار رفته است....» حالا‌ چرا باید در این سریال مناسبتی مذهبی مدعی ایمان و اخلا‌ق، این نام را برای شخصیت شیطان انتخاب كرده باشند؟


4
این هم از حافظ همیشه بزرگ:
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم كه بودیم و همان خواهد بود

اعتماد ملی- 18مهر 1386