
وای بر اهالی ادبیاتِ کودکان و نوجوانان...
چهارشنبه (۱۶ مهر) در موزهٔ سینما، فیلمِ زیبا و تأثیرگذارِ «کودکی ناتمام» را برای سومین بار، در کنارِ دوستِ باذوق و همکارِ نازنینم ناصر صفاریان، کارگردانِ فیلم، تماشا کردم.
تماشای دوبارهٔ این اثر، برایم نه فقط یادآورِ گذشته و لحظههای گمشده، که مرورِ حسرتِ کودکانهای بود که در وجودِ همهٔ ما هنوز زنده است.
فیلم، با نگاهی آرام و صادقانه، روایتِ پرشورِ جستوجوی آدمیست در میانِ خاطرهها، برای یافتنِ تکهای از خودش؛ و ناصر، با مهارتی شاعرانه، دوربینش را همچون قلمی عاشق، در دلِ لحظهها میگرداند، بیهیاهو، بیادا، و بیفریب.
بعد از نمایش فیلم، ناصر و جمعی از همکارانش، درکنار احمد محیطِ طباطبایی رئیس ایکوم و پژوهشگر میراث فرهنگی، نشستی را تدارک دیدند که باعث شد سرِ دردِ دلشان باز شود و از دردهای تولیدِ فیلم مستند بگویند.
حسین شیخ الاسلامی و علیاکبر زینالعابدین، هرکدام با بغض و گلایه نکات تازهای درباره فیلم گفتند.
همنشینیِ دوباره با این جمع و دیدنِ «کودکی ناتمام» در موزهٔ سینما، تجربهای بود پر از مهر، اندوه، و یادِ آن روزگاران که سینما، آیینهٔ صادقِ روحِ ما بود.
بعد از این نشست، و در مسیر بازگشت از موزه تا ایستگاه مترو، همراه همکار با احساسم، علی علایی عزیز، این هشدار علیاکبر زینالعابدین مرتب در گوشم صدا میکرد: «وای بر اهالی ادبیات کودکان و نوجوانان که یک مستند درجه یک دارد و آن را هیچ کجا نمایش نداده است!»
و من به کودکانی فکر میکردم که هنوز قربانیِ تخیلاتِ بزرگسالاناند...
عباس یاری
اینستاگرام
۲۰ مهر ۱۴۰۴