پورانخانم، پورانخانم عزیز
پوران، از حیث روحیات و خلقیات، کمتر شباهت به فروغ میبرد. نه بهکلی، که کمتر. از این نظر، امیر و فریدون جلوتر بودند و بعد هم گلوریا (کولی). این را اغلب کسانی که هر دو را دیده بودند می گویند، گذشته از این که از دلِ معاشرت با پوران و آشنایی با آثار او و آثار فروغ هم میشد به چنین نتیجهای رسید- حالا نه با قطعیت صددرصدی شاید و به اندازه تکیه به گفتههای نزدیکان. با این حال، نوعِ کار و گستره زندگیاش در این سالها، سبب شد او بیش از آن عزیزانِ باشباهتتر، موجبِ انتشار و اعتلای هرچه بیشترِ نام و حضور فروغ شود... و اتفاقا همین موجب حرف و سخنهایی میشد که نمیشد گفت به گوش خودش نمیرسید و اذیتش نمی کرد. آفتی در فرهنگ این سالهای ایرانیان هست که با بروز و گسترش فضای مجازی هم بیشتر و بیشتر شده؛ این که همین طوری هر کسی را که هر کاری کند متهم میکنیم که میخواهد خودش را به رخ بکشد و خودش را مطرح بکند؛ و در دل همین منش رفتاری، برخی پوران را کسی میدانستند که پیِ شهرتِ زیرِ سایه فروغ است و دنبالِ نامی از قِبَلِ او.
گذشته از این که پوران در همان زمان زنده بودن فروغ هم نام شناخته شدهای بود در محافل روشنفکری، کتابهای بسیارش در حوزههای ادب و فرهنگ، مهمترین نشانه است برای احرازهویت مستقل او. پوران درباره فروغ تعریف میکرد: «یک بار در جریان رقابتهای خواهربرادری، وسط دعوا، با غرور گفت «این من هستم که نام خانواده را بزرگ میکنم» اما گذشته از این رفتار دوران نوجوانی، اصلا آدم مغروری نبود.»
با اشاره به این روایت، نمیشود نادیده گرفت و نمیتوان منکر شد این مهم را که فروغ معروفترین عضو خانواده فرخزاد بوده و سایه او، به هر روی، بر این نام خانوادگی افتاده؛ ولی فراموش نکنیم بعد شخصیتی تکتک افراد را و یادمان باشد پورانخانم، پورانخانم عزیز، پورانخانم همیشه مهربان، حتی اگر دیگر کتابهایش را به میان نیاوریم، تلاشش فقط به خاطر «کارنمای زنان» و «دانشنامه زنان» قابل تقدیر و ستودنیست. پورانخانم، خواهرِ فروغ نازنین و دوستداشتنی بود؛ ولی از یاد نبریم که او «پورانخانم» بود، نه «خواهر فروغ».
ناصر صفاریان
ده/ دی/ نودوپنج
عکس:
از راست: امیرمسعود، گلوریا، فروغالزمان و فریدون فرخزاد