نوشته ها



ناصر صفاریان

۱ چشم و هم چشمى یكى از مؤلفه هاى ثابت رفتار ماست - نوعى رقابت و نوعى تلاش براى پیش بودن و عقب نماندن - كه البته وجه منفى اش پررنگ تر است و مى شود همان چشم و هم چشمى. فكرش را نمى كردم این شكل رفتار در میان برخى ساكنان عرصه فرهنگ هم وجود داشته باشد و در مراكز فرهنگى هم به چشم بخورد. ولى حالا فكرش را مى كنم.
هفته پیش قرار بود نمایش ویژه اى براى فیلم «وقت خوب مصائب» در یكى از مراكز فرهنگى برگزار شود، نمایشى به همراه جلسه مطبوعاتى، و با دعوت از چهره هاى سرشناس هنرى و ادبى. بیش تر دعوت ها هم انجام شده بود. اما دو روز مانده به برگزارى - و با وجود اعلام قبلى و انتشار در مطبوعات - این مراسم از سوى آن مركز فرهنگى لغو شد. دلیل اعلام شده از سوى آنان هم این بود كه این فیلم هفته گذشته در یك مركز فرهنگى دیگر نمایش داده شده و ما نمى خواهیم دوم باشیم و از آن ها عقب بمانیم! اعلام خبر هم در گوشى نبود، بلكه به صراحت به یك خبرگزارى اعلام شد و بعضى جاها هم درج شد. آن هم بدون درنظر داشتن این كه نمایش قبلى، بدون مراسم و بدون دعوت خاص بوده، و یك نمایش عادى براى تعدادى محدود.
این بزرگواران احتمالاً شنیده اند كه این شیوه در ممالك فرنگ در برخى جاها اعمال مى شود، اما نمى دانند این ویژگى مربوط به - مثلاً - بخش مسابقه جشنواره هاى معتبر است و حتى اگر فیلمى در یك جشنواره دیگر شركت كرده باشد، جشنواره جدید آن را حذف نمى كند، بلكه آن را خارج از مسابقه به نمایش مى گذارد. به هرحال، این هم شكل این جایى یك حركت فرنگى است، كه با شیوه چشم و هم چشمى این سرزمین همخوان شده.

۲ این هم از كتاب خواندنى «نام ها و سایه ها» نوشته محمدرحیم اخوت: «جوان كه باشى، پاى بند نبودن یك موهبت است. یا هرچه هست، زندگى آسان است. ترس هم كه باشد وحشت نمى شود. اندوه هم كه باشد دلهره نیست. اما پیر كه شدى ...
آدم پیر كه مى شود تازه مى فهمد به كسى نیاز دارد كه جانش را به لبش بیاورد. یكى كه هر بلایى هست سر آدم بیاورد و بعد بنشیند براى آدم گریه كند.»


روزنامه ایران- ۲۸ شهریور ۱۳۸۴