نوشته ها



طبقه سوم: فیلمی برآمده از جامعه

ناصر صفاریان

چند سال قبل، وقتی برای ساخت فیلم در یکی از شهرهای مرزی بودیم،خبری ناگوار کارمان را تعطیل کرد و به تهران برگشتیم.محل فیلمبرداری، فضای بکری در کوهستان بود و در چند قدمی مرز، دو ساعتی راه بود تا نشانه های شهر و این که موبایل ها آنتن بدهد. یک شب ، در راه بازگشت به هتل، همین که کوه ها را رد کردیم و موبایل ها قابل استفاده شد، صدای sms گوشی های سه نفر از بچه ها بلند شد. Sms های پیاپی و در راه مانده. بعد هم بلافاصله گوشی ها زنگ خورد.
شب قبل، یکی از دوستان در یک میهمانی از طبقه سوم به پایین پرت شده بود و کشته شده بود. من دورادور می شناختمش، ولی با سه نفر از بچه های گروه خیلی صمیمی بود. همه تحت تاثیر قرار گرفتند و همه چیز به هم ریخت. هر جوانی در این سن و سال در می گذشت تاثربرانگیز بود، ولی شکل کشته شدن و این که از ترس حضور در یک میهمانی و با دیدن ماموران نیروی انتظامی رخ داده بود، حال همه را خراب تر از آن چیزی کرد که در شرایط عادی رخ می دهد.
با آن وضعیت نمی شد به کار ادامه داد. فیلمبرداری را تعطیل کردم و پس فردا صبح، با اولین پرواز به تهران برگشتیم.

********

چند سال بعد از این حادثه ، بیژن میرباقری فیلمی ساخت که داستانش از این ماجرا ریشه می گرفت. « طبقه سوم » ، به تهیه کنندگی علیرضا قاسم خان، ماجرایش همان بود و همان نبود. چون فیلم با حمایت خود نیروی انتظامی ساخته شده، توقعم هم درهمین اندازه است، و انتظار کنکاش و ریشه یابی و حتی اشاره به اصل واقعه و این طور چیزها را ندارم.
« طبقه سوم » یک فیلم داستانی است که قصه اش از دل آن حادثه می آید. روایتی- کم و بیش - واقع گرا دارد و واقعی بودن، به دل نشینی اش کمک می کند. « طبقه سوم » ، فیلمی خوب از فیلم سازی خوب است که ما را یاد همین جامعه و همین آدم ها و همین روزگار می اندازد.

*******

حالا، درست در زمانی که « طبقه سوم » - هنوز- روی پرده است، روزنامه « ایران » در تاریخ 26 دی 1389، در خبر نخست بالای صفحه حوادث خود چنین نوشته : « پارتی شبانه در یکی از محله های شمال تهران با مرگ دلخراش پسر جوانی پایان یافت. در طبقه سوم ساختمان، یک میهمانی مختلط بر پا بوده که ماموران با اطلاع از موضوع و با دستور قاضی دادسرای ارشاد، خود را به محل مورد نظر رسانده و میهمانان را دستگیر کرده اند. اما در این میان مرتضی -28 ساله - که با مشاهده ماموران قصد فرار از طبقه سوم را داشت، ناگهان سقوط کرده و جان باخته است.»

**********

این که حرف های هفته گذشته رییس پلیس امنیت تهران در جرم دانستن هرگونه میهمانی مختلط چه اندازه منطقی است، این که از مردم خواسته شده هر میهمانی مختلطی را به پلیس خبر دهند آرامش جامعه را چه میزان تحت تاثیر قرار خواهد داد ، این که در جان باختن این دو جوان خودشان چه قدر مقصر بودند و عامل بیرونی چه قدر و ... این ها حرف این نوشته نیست. حرف من و در دل من هست، ولی جایش این جا نیست.
حرف من در این جا، اشاره به سینمایی است که از جامعه می آید ، جامعه ای که از سینما می آید و تاثیر متقابل واقعیت و سینمای واقعی بر یکدیگر.« طبقه سوم » نماینده ای از سینمای قابل احترامی است که با برخی رویکردها، جایی برای دیده شدن پیدا نمی کند. سینمای مورد حمایت امروز، سینمای متکی به دندان های زیبای جواد رضویان است و قد رعنای احمد پور مخبر ، و هر چیز خنثی و بی خطر و بی معنایی که هیچ ربطی به جامعه امروز نداشته باشد.

روزنامه شرق- 30 دی 1389