عمادالدین باقی
روز 22 فروردین یك روزنامه عصر از قول مدیرمسؤول خویش نوشت: «مدیریت پشت صحنه برخی از مطبوعات را عوامل بیگانه برعهده دارند.»
در پی این افترای بزرگ زمزمه شكایت جمعی روزنامهنگاران از این روزنامه و مدیرمسؤول آن مطرح شد زیرا اكنون با شكستهای پیدرپی در مبارزه با فضای نسبتاً باز سیاسی- مطبوعاتی ترفند القای شبهه و آلودهسازی فضای فكری جامعه را در پیش گرفته اند. آن ها باید در اسرع وقت به گونهای مستند، مدارك این ادعا را تسلیم مراجع مربوطه كنند. در غیر این صورت مدعیالعموم موظف است به دفاع از مطبوعات كه آبروی نظام جمهوری اسلامی هستند بپردازد و مراجع قضایی نیز باید به شكایتهای مطروحه رسیدگی كنند.
با توجه به این كه در یك سال گذشته همواره از نشریات غیرارزشی و تاجرپیشه، مواردی را استخراج كرده و به جامعه مطبوعاتی تاختهاند اما سرانجام به ذبح روزنامههای سیاسی مستقل پرداختهاند. پس از اظهارات فوق این پرسش به طور جدی در اذهان خلجان داشت كه با توجه به سلامت مطبوعات موردنظر، به اتكای كدام اطلاع و مدرك محكمی چنین ادعایی بیان شده است؟ روز پنجشنبه 26 فروردین روزنامه «سلام» گزارشی تكان دهنده از ربوده شدن یكی از نویسندگان سینمایی مطبوعات در روز 19/1/78 منتشر كرد كه طی دو روز حبس و بازجویی و آزار وی، اعتراف از پیشنوشتهای را در اختیار او نهادهاند مبنی بر این كه او و دو نویسنده دیگر مطبوعات (كه یكی از آنها را اساساً نمیشناخته) از یك مؤسسه خارجی پول دریافت كردهاند تا با ارزشهای انقلابی و اسلامی مبارزه كرده و زمینه حذف نیروهای متعهد و انقلابی را فراهم كنند. وی برای نجات جان خود تسلیم شده و امضاء میكند. سه روز بعد مدیرمسؤول آن روزنامه عصر، ادعای دست داشتن نیروهای خارجی در پشت صحنه مطبوعات جدید را مینماید. در ماجرای آدمربایی فوق نویسنده ربوده شده به دلیل اعتراض به قتلهای اخیر مورد سرزنش قرار میگیرد.
طرفه اینجاست كه آن روزنامه و مدیرمسؤولش در حالی به دنبال كشف دستهای پشت پرده مطبوعات هستند كه در برابر دستهای رسوا شده جنایت های هولناك سال گذشته سكوت كرده و نسبت به پی گیری آن هیچ تمایلی نشان نمیدهند. ترتیب دادن سناریوهای پیدرپی به منظور به فراموشی سپردن موضوع قتلها یا آدرسهای غلط دادن در مورد متهمان نیز در همین رابطه معنی میدهد. آیا اگر كمیته ویژه، مطبوعات را به سكوت فرا نخوانده بود، آیا اگر پرونده قتلها تا انتها پی گیری میشد امروز شاهد آغاز دور جدیدی از آدمربایی به منظور سندسازی علیه مطبوعات افشاكننده قتلها بودیم؟ چرا تحقیقات به بنبست رسیده است؟ چرا رسانههایی كه به مطبوعات دوم خرداد حساسیت میورزند دست كم به همان اندازه اصرار ندارند كه نام یك مقام بلندپایه وزارت اطلاعات را كه دستگیر شده فاش كنند و هیچ تمایلی به معرفی او و ارتباطاتش با برخی مهرههای جناح خود ندارند؟ آیا شایعات موجود مبنی بر این كه این منبع مهم اطلاعات، خود را به جنون زده و در نتیجه «اقرارالعقلا علیانفسهم جایز» را سالبه به انتفای موضوع ساخته و مورد بازجویی قرار نمیگیرد چقدر صحت دارد؟ آیا اگر این قفل گشوده میشد و شبكه كارگردانان قتلها و خشونتهای چند سال اخیر شناخته میشد دیگر شاهد این همه تهدید و خبرسایهای مطبوعاتی به ویژه در بولتنهای محرمانه برای ارعاب مسؤولان نظام بودیم ؟ آیا در این صورت دامن جناح راست و نیز نظام جمهوری اسلامی از اتهامات مبرا نمیشد؟ كدام یك به سود آینده سیاسی ایران است؟
مطبوعات خاكریز اول كارگردانان خشونتاند. با بسته شدن پرونده مطبوعات پرونده ادامه قتل و آدمربایی دوباره گشوده خواهد شد. هر سناریویی علیه دولت خاتمی و جبهه دوم خرداد در صورت بودن مطبوعات مستقل و آزاد شكست خورده و نتیجه معكوس خواهد داد ولی در غیاب این مطبوعات و در فقدان اطلاعرسانی توفیق خواهد یافت. لذا برای كور كردن پرونده قتلهای سابق و یا ادامه آنها نخست باید مطبوعات نابود شوند.
روزنامه خرداد - 29 فروردین 1378