نوشته ها



در حاشیه ممنوع‌الخروج شدن گلیشفته فراهانی

ناصر صفاریان

چند هفته قبل زمانی كه بی‌مقدمه و غیرمنتظره خبر تشكیل كمیته انضباطی سینمای ایران رسید و هم زمان از آیین‌نامه نوظهور حضور زن در سینمای ایران خبر دادند، در كنار نگرانی از بازگشت‌های متوالی به تجربه‌های ناموفق كم تر كسی تصور می‌كرد این ها زمینه‌ساز خبرهای بعدی باشد.
حالا‌ با فاصله‌ای اندك ممنوع‌الخروج شدن یكی از بهترین بازی گران زن سینمای ایران به گوش می‌رسد و تازه یادمان می‌آید كه لا‌به‌لا‌ی آن خبرها اشاره‌هایی به حضورها و اظهارنظرهای سینماگران در خارج از كشور شده بود. در واقع دیروز چاهی كندند تا امروز جایی برای منار باشد.
حضور گلشیفته فراهانی در فیلم رایدلی اسكات به جای آن كه مایه مباهات و نشان افتخار باشد از سر ندانم‌كاری‌های رایج مدیریتی این دوره از این دیار، دوباره به دایره محدود محدودیت‌ها رسیده است. در جایی كه نظریه‌پردازان خودی- دولتی، حضور جشنواره‌ای سینمای ایران را تخطئه می‌كنند و كلیت این حضور را از نمایش عقب‌ماندگی و ارائه تصویر سیاه از جامعه می‌دانند و بازار جهانی را اصل می‌دانند، حالا‌ كه چنین اتفاق مهمی رخ داده آن را پس می‌زنند. پس مشكل كجاست؟مساله را باید در زن بودن گلشیفته فراهانی جست‌وجو كرد؟
اگر بی‌مشكلی حضور همایون ارشادی در اثر خارجی با شرایط مشابه را در ذهن مرور كنیم، به‌طور قطع مشكل را باید در این زنانگی دانست نه در این حضور كه اگر كلیت ماجرا مساله‌دار و مساله‌ساز بود، آن بار هم تنگ‌نظری‌ها به میان می‌آمد.
با توجه به شكل و ضابطه پخش فیلم در آ‌مریكا، هنوز هیچ‌كس در این جا فیلم را ندیده و جز مواد تبلیغی‌ای كه از طریق تهیه‌كننده روی اینترنت قرار گرفته، تا چهل و چند روز دیگر كه فیلم اكران می‌شود، راهی برای دیدنش نیست. پس مشكل به شكل حضور ربطی ندارد؛ هرچند كه عكس‌های موجود، گلشیفته فراهانی را با حجاب نشان می‌دهد و آن‌طور كه گفته می‌شود، حتی نوع حضور او بنا به پیشنهاد خودش به گونه‌ای بوده كه این جا مشكل‌ساز نشود. پس مشكل كجاست؟
حق و حقوق بدیهی و اختیارات خدادادی انسان را كه در ذهن بیاوریم، یك بازی گر این آزادی را دارد كه فیلمی در كشوری دیگر بازی كند، در فیلمی از كشوری دیگر بازی كند، در كنار سینماگران كشورهای دیگر بازی كند و... این حق اوست به عنوان یك انسان. همان‌طور كه حق شهروندی- انسانی اوست كه هر زمان اراده‌اش بود از كشورش خارج شود، هر زمان علا‌قه‌اش بود به وطنش بازگردد و...گذشته از این كه حضور در یك محصول عظیم خارجی، هم برای سینمای ایران مفید است و هم نقطه اوجی برای استعداد كم‌نظیری مانند گلشیفته فراهانی، اصلا‌ ذهن را بر ذهنیت محدودگرای مخالفان منطبق می‌كنیم و فرض‌مان بر این است كه این حضور، از پایه و اساس اشتباه بوده و گلشیفته فراهانی مرتكب خطا شده، حالا‌ مسوولا‌ن فرهنگی محترم، كلا‌ه شان را قاضی كنند و ببینند شكل برخوردی كه با یك خانم محترم اهل هنر شده، در شان هنر و هنرمند و حتی زیبنده این همه شعار و سخن پرطمطراق همیشگی مسوولا‌ن هست یا نه؟
ممنوع‌الخروج كردن و كسی را از سفر باز داشتن، به خودی خود در محدوده‌ای امنیتی- قضایی می‌گنجد، نه در حوزه هنر. آن هم برای كسی كه نه معاند نظام است، نه تروریست مسلح، نه در كار قاچاق، نه دارای پرونده مالی و نه...
اگرچه سنگینی مقوله‌های امنیتی در این سال‌ها چیز تازه‌ای نیست و هرازگاهی خبری می‌شنویم كه مثلا‌ مانع خروج فلا‌نی و بهمانی در فرودگاه شده‌اند، ولی در آن گونه موارد می‌شود احتیاط پیشاپیش را دلیل - هرچند غیرموجه - دانست مبنی بر این كه مبادا آقای فلا‌نی كه عازم سخن رانی است، حرفی بزند ناخوشایند و مبادا خانم بهمانی كه می‌رود جایزه‌اش را بگیرد، سخنی به زبان بیاورد در تعارض.
حالا‌ خروج گلشیفته فراهانی به كدام مصداق، با ممنوعیت روبه‌رو شده؟ اصلا‌ فرض می‌كنیم عازم بررسی پیشنهادی جدید و حتی بازی در فیلمی جدید بوده؛ كجای این خروج و كجای این حضور به زیان كشور و به ضرر امنیت و... بوده و هست؟ و اگر این گونه است و آگاهی امثال بنده قد نمی‌دهد، نمی‌شد خبر این ممنوعیت در جلسه‌ای محترمانه و پیش از سفر به اطلا‌ع این هنرمند می‌رسید؟ ممكن نبود بخش هنری مربوط، به احترام هنر و هنرمند پیش قدم می‌شد؟
به هر روی، آن چه در نهایت از پس توقیف‌ها و ممنوعیت‌ها به جای می‌ماند، ماندگاری هنر است و رنگ باختن آیین‌نامه‌ها و كمیته‌ها و هرچه فرمایش و دستور. پس دل خوش باشیم به هنرمند و دل خوش كنیم به هنر كه باقی هر چه هست گذرا ست.

اعتماد ملی- 3 شهریور 1387