نوشته ها



در حاشیه سخنان مدیر دفتر موسیقی

ناصر صفاریان

از کوچه و خیابان که می گذری، یا بر سر جای پارک دعواست یا بر سر کم و زیادی کرایه تاکسی. یا بر سرحق تقدم در رانندگی یا بر سر گرانی اجناس. دست به یقه شدن ها و دست به قفل فرمان بردن ها روز به روز بیش تر می شود و ناسزا های شهری از همیشه فزون تر. دیگر آن گونه است که مداح هم بر فراز منبر به جای مدح، از تهدید سخن می راند.
به سراغ رسانه ملی که می روی، اغلب سریال ها روایت کلاه گذاری و کلاه برداری و پایین کشیدن دیگران برای بالا رفتن خود است. حتی در میان اعضای یک خانواده و میان چند رفیق. از طنز گرفته تا واقعی. شرحی بر آمده از دل واقعیت جامعه، که تلویزیون چون ویترینی است برای فروشگاه اجتماع. از تاریخ هم که در این رسانه سراغ بگیری، جز قطع دست و پا و سر چیزی عایدت نمی شود.
درون اینترنت و روی موبایل، تماشای زخم و خون و مرگ آدم ها در همین شهر خودت، سرگرمی صبح و شب است و حضور در مراسم اعدام، آیین تماشایی خیابان های همین دیار. دل هم به این خوش است که با گوشی جدید، تصویر بهتری بگیری از جان دادن همشهری ات روی آسفالت سیاه. کمک و نجات هم، حرفی قدیمی است و کهنه روزگار.
ترانه های دوران را که بشنوی، همه شمشیر از رو بسته اند و از خیانت و انتقام می گویند و کم تر خبری از لطافت شعر است وعاشقی. رپ ها ناسزا ردیف می کنند پشت هم، و شعر پاپ- عاشقانه- زمانه می شود: «تف به مرامت عوضی!»
در این میانه – آن وقت – مدیر دفتر موسیقی وزارت ارشاد می گوید: «شعرهای عاشقانه، مجوز سانس دوم نمی گیرد.» 1 از این محدودیت– عجیب– که بگذریم، قیاس– عجیب تر– این مدیر راهی جز تعجب نمی گذارد: «اغلب اشعار خواننده های پاپ، محتوایی عاشقانه دارد. به همین دلیل باید فرقی میان گروه هایی که از اشعار شاعران بزرگ مانند مولانا، سعدی، حافظ و ... استفاده می کنند با کسانی که از اشعار عاشقانه استفاده می کنند، باشد.»2
بی عشق دانستن شاعرانی مانند مولانا و سعدی و حافظ، گذشته از این که نشان گر میزان شناخت مدیر جدید دفتر موسیقی وزارت ارشاد از شعر و شاعران ایران است، می تواند شاهدی باشد بر این که محدودیت شعر عاشقانه در اجرای صحنه ای هم چنین نگاه بی استدلالی را در پشتوانه دارد و بس.

* * *
با این همه شعار برای فرهنگ و فرهنگ سازی و با اشاره به این که با فرهنگ و کار فرهنگی می توان خشونت را به کناری راند، چه می توان کرد جز ابراز تاسف از این نگاه محدود گرای مدیران عرصه فرهنگ؟ لطافت عشق و عاشقی، مهم ترین مرهم تیزی و تلخی خشونت این روزگار ماست. مدیران فرهنگی این دوران، اهمیتی به این امر خواهند داد؟


1 و 2– روزگار، چهارشنبه 2 شهریور 1390
 


روزنامه روزگار- 6 شهریور 1390