نوشته ها



ناصر صفاریان

۱
به بهانه نمایش چند فیلم از آثار كیشلوفسكى، فرصت شنیدن حرفهاى مصطفى مستور از تلویزیون فراهم شده. چند هفته است تعدادى از فیلم هاى مجموعه «ده فرمان» از برنامه «سینما چهار» پخش مى شود و مستور هم به همراه مجتبى راعى مهمان برنامه است. نمایش آثار دیدنى این فیلمساز بزرگ اتفاق بسیار خوبى ست، اما كاش دست اندركاران برنامه این قدر در معرفى ها و تبلیغات خود از عبارت «فیلم ده فرمان» استفاده نمى كردند. «ده فرمان» عنوان كل این مجموعه است نه نام یك فیلم خاص. اصلاً فرض مى كنیم این گونه نیست و «ده فرمان» همان طور كه در این چندهفته از تلویزیون تبلیغ شده، یك فیلم است. پس چه طور این چند تا فیلم كه با هم فرق دارند، اسم همه شان یكى ست؟
مستور یكى از بهترین داستان نویس هاى این چندسال است. داستان نویسى كه با اثر خواندنى «روى ماه خداوند را ببوس» به شهرت رسید و بعد با كتاب هاى دیگرش در همین مسیر پیش رفت. حالا هم قرار است «استخوان خوك و دست هاى جذامى» او به فیلم تبدیل شود. البته كاش این اتفاق در مورد «روى ماه خداوند را ببوس» رخ مى داد، ولى ظاهراً جلب اعتماد حاصل نشده و نشده است. امیدوارم دنیاى بى رحم و- در اغلب موارد- فارغ از صداقت سینما، این اهل دوست داشتنى همراه با صداقت خارج از پایتخت را از همنشینى سینما و ادبیات پشیمان نكند. امیدوارم از كلمه هاى دوست داشتنى او، تصویر دلنشینى حاصل شود.

۲
نمى دانم «روزهاى اعتراض» را دیده اید یا نه. و نمى دانم آن را دوست داشته اید یا نه. در مراسمى با حضور عوامل تولید این مجموعه، معاون سیما گفته: «وقتى امضاى كسانى مانند آقایان [الف] و [ب] پاى كار قرار دارد، ۹۰درصد از افراد مى دانند كه اگر طرح مسأله كنند با چه جوابى روبه رو خواهند شد.» خدا را شكر، بنده از آن ۱۰درصد بقیه نیستم.
به ویژه وقتى در ویژه برنامه «نقد دو» كارگردان سریال در پاسخ بیش تر انتقادها مى گفت با تعمد این كار را كرده اند و قصدشان همین بوده.
و از آن مهم تر، حرف هاى دوست عزیزم، علیرضا معتمدى در مقام نویسنده این مجموعه است: «این سریال از ۶۰درصد تولیدات سینماى ایران بالاتر است.» تسلیم، آقا ! تسلیم !

۳
«اى - میلى» داشتم از یكى از خوانندگان پی گیر، درباره شكل درست جمله بندى در ادبیات فارسى و البته اعتراض به مشكل جمله بندی هاى بنده كه گاهى متفاوت با چیزى ست كه در كتاب هاى درسى خوانده اند.
فرمول هاى كلاسیك ادبیات هم مثل خیلى از چیزهاى كلاسیك دیگر، دچار تغییر و تحول جدى شده و آن چه این روزها در نوشته هاى نویسندگان بزرگ و روزنامه نگاران و دیگران به چشم مى خورد، بیش تر متكى به نوعى ضرباهنگ نوشتارى ست كه براى بهتر خوانده شدن و بهتر مورد تأكید قرار گرفتن، به ترتیب قدیمى اركان جمله اعتنایى ندارد. به عنوان مثال، لزومى در این نیست كه حتماً «فعل» را آخر جمله بیاوریم و «قید» را ابتدا یا در میانه. هم «فعل» را مى توان در میان جمله آورد و هم «قید تأكید» را در انتها. البته این مسأله فقط مربوط به نگارش امروز نیست. در آثار نویسندگان بزرگ چند دهه قبل هم مى توان نمونه هایش را دید.

۴
نمونه اى هم از محاسبه و برنامه ریزى دقیق، به شیوه اى كه معمولاً در جاهاى دیگر نمى توان سراغ گرفت: تولید كننده یك بازى كامپیوترى كه منتظر دریافت حمایت دولتى ست، اعلام كرده: «برآوردى كه براى تولید این بازى شده، از ۱۰میلیون تومان تا ۱۰۰میلیون تومان است كه با دریافت این حمایت، كار آغاز خواهد شد.»

۵
این هم از جلال آل احمد : یا باید زندگى كرد یا فكر. دوتایى با هم نمى شود.

روزنامه ایران- ۲۳ اسفند ۱۳۸۴