هوای تازه



پنجره ای برای دیدن

آزاده بی زار گیتی

«گفتگو در مه»، بی شک یکی از تأثیرگذارترین آثار مستند این سال هاست. هم در ارتباط با تماشاگر و هم در چگونگی برخورد یک مستندساز با موضوع . این است که هنوز هم تر و تازه است و چرا نباشد ؟ وقتی که یک مستند ساز در عین این که تلاش می کند تا سند روزگار خود باشد و هم زمان تلاش می کند تا با روایتی جذاب ، تماشاگر را به درون داستان بکشاند و او را شریک کند در نظاره ی زندگی یک زن ، « آذر » ، « آذر زینلی ».
زنی که به مرور تمثیلی می شود از زن معاصر ، زنی که می خواهد بماند ... می خواهد بسازد ، امّا برای خویشان اش هم غریبه است ... چه برسد به «حاج کمال»، «حاج کمال کمالی »!
« گفتگو در مه » برشی از زندگی « آذر زینلی » است . تنها زن شورای روستای دستجرد . با آن که با رأی مردم بالا آمده ، امّا کدخدای ده حاضر نیست با او در یک جلسه بنشیند . اصلاً چرا باید زنی در شورا باشد ؟ « من یک عمر با شیران نشسته ام ، با روباه نمی نشینم » ! .
فیلم با نماهایی از مه ودشت و دوربین روی دستی که سایه ی مردی داس به دست را تعقیب می کند آغاز می شود . آورنده ی نامه ای است . نامه ای که واسطه ی آشنایی ما می شود با موضوع ، با «آذر » ، با « حاج کمال » و حتی سبک و سیاق مستند ساز و رویکرداش را با موضوع ، همان اول نشان مان می دهد . مقدسیان در همان آغاز خود را وارد موضوع می کند و می پرسد :
- چی بود این ؟ نامه بود حاج کمال ؟
- سفارشیه .
- چه سفارشی ؟ میشه بخونی ؟
- نه ؟ سفارشیه . بعداً با هم صحبت می کنیم .
.....
کی این نامه را برای شما نوشته حاج کمال ؟
- این نامه از غیب اومده . غیب . غیب ، می دانی چیه ؟ از غیب آمده .
- فکر می کنم که نامه ای از آذر خانم برای شما آورده .
- من نمی دانم ، دیگر با آذر خانم سر و کار ندارم ... اصلاً چنین نامه ای برای من نیامده ..... صد کلمه ، یک کلمه !
این آغاز خودش یکی از درخشان ترین های سینمای مستند است . « حاج کمال » را هم نخستین بار این جا می بینم ...... که یکی به دو می کند با فیلم ساز .... که رندی اش را رو می کند .... و نشان می دهد که چه اندازه لجباز است .
آن که قهرمان « گفتگو در مه » است ، « آذر است البته ، « آذر زینلی » . مستند هم قهرمان های خودش را دارد .... قهرمانی که « پویاست » و « به معرفتی رسیده که نمی تواند از آن دست بشوید » و مقدسیان با هوشمندی داستان زندگی او را برایِ مان تعریف می کند .
او در مقابل « آذر » قهرمان ، ضد قهرمانی را هم قرار می دهد که چندان هم ضد قهرمان نیست ، البته و « حاج کمال » ریش سفید شورا را به ما می شناساند تا « آذر » برایِ مان کامل تر شود . حریف قدری که خون به دل « آذر » می کند ، امّا اصلاً آمده است انگار که به « آذر » اعتبار بیشتری ببخشد تا به شناخت دقیق تری از او برسیم . از گره هایی که قرار است سد راهش باشد .... از نبرداَش با کهنه پرستی ..... از غصه خوردن اش برای درخت های خشکیده ی روستا . زنی که حس مسئولیت بالایی دارد . زنی که دوست ندارد مثل بقیه ی زنان روستا باشد . می خواهد کاری بکند ... امّا نمی گذارند . نمی خواهند صدای اش را بشنوند و خُب ، « گفتگو در مه » ساخته می- شود که صدایِ او باشد . صدایِ اعتراض او باشد و مگر نه این است که مستند قرار است صدایِ بی صدایان باشد و مقدسیان از این امر به خوبی برآمده است .
فیلم ساز – پژوهش گر چون « آذر » را طی پژوهش و بازبینی های متعدد خوب شناخته ، چالش های او را به درستی بیان می کند . جوری که از دیدن « آذر » در تجمع این همه بیگانه دلت می گیرد جایی که تک تک درها را می زند ، امّا زنان ده نمی آیند . به یاد آورید که به تنهایی در کوچه ها قدم می گذارد و صدای عوعوی سگ ها تمام روستا را لبریز کرده است . با این وجود تلاش اش را تحسین می کنی و جدال اش ، با « حاج کمال » برای ات می شود نبرد علیه سنت های پوسیده ، انگار ... بی آن که فیلم به ورطه ی شعار کشیده شود ، این تعارض و جدال با تدوین موجز و درستی که در روایت فیلم بسیار مؤثر است ، به قدری صادقانه روایت می شود که درست می شود بخش جذاب فیلم .
چیرگی فیلم ساز و تدوین گر - محسن عبدالوهاب - ، در هم نشینی دو شخصیت جذاب فیلم تا به آن جاست که تو علاوه بر این که عمیقاً با « آذر » احساس همدلی داری ، از سوی دیگر نمی توانی از حاج کمال متنفر باشی و انگشت اتهام را به سوی او بگیری .
در واقع مقدسیان در ترسیم این دو ، با شیوه ی ترکیبی مشاهده گرانه و تعاملی اش روشی را برگزید که حاج کمال عبوس فیلم ، نه تنها رنگ و بوی انسانی خود را در فیلم حفظ کرده ، بلکه با طنازی- اش به یکی از شیرین ترین شخصیت های سینمای مستند بدل شود . نگاه کنید جایی که به شیرینی ، ترانه ی مشهور « رعنا » را برایِ مان می خواند .
دقت کنید که یک مستند شخصیت نگار تا چه اندازه باید با ظرافت عمل کند که هم بتواند لایه های درونی و انگیزه های آذر را به خوبی ترسیم کند و هم بتواند توافق شخصیت لجبازی مثل حاج کمال را بگیرد و البته همراهی این دو را تا پایان فیلم داشته باشد ؟ که پا پَس نکشند ؟ که باشند تا انتها و از همه مهم تر این که خودِ فیلم ساز هم بتواند در برابر کج خُلقی های حاج کمال دلسرد نشود و حتی جایی متواضعانه بگوید : « من معذرت می خواهم ». و آن ها که مستند شخصیت نگار ساخته اند ، می دانند که سخت ترین بخش ماجرا همین است انگار .و این نکته ای است که تبحر فیلم ساز را در روش شناسی با موضوع نشان می دهد و نشان می دهد که تنها موضوع نیست که اهمیت دارد که برخورد با موضوع شاید مهم تر است .
این است که « گفتگو در مه » هم سرگرم کننده است و هم آگاهی بخش و ورودش به سینمای خانگی بی شک موفق . پنجره ای برای دیدن . تجربه ی جدیدی که مخاطبان اش را با خود به سفر فراموش ناشدنی می برد تا صدای اعتراض زنی را بشنوند که می خواهد شنیده شود و به قول آن منتقد محبوب ؛ « چه خوب که فیلم آن گونه تمام می- شود ... که گویی هرگز تمام نمی شود!».

سایت رای بن- 22 بهمن 1390