نوشته ها



 

یک سالِ واقعا «یک‌جوری»!

ناصر صفاریان

 

«چرا جشنواره امسال یه جوریه؟» این جمله را هر سال می‌شنویم و یادمان هم هست کیومرث پوراحمد یک بار نوشته‌اش درباره جشنواره را با اشاره به همین جمله‌ای شروع کرده بود که حالا دیگر اصطلاحی شده برای خودش. همان طور که پوراحمد نوشته بود، همیشه این طوری است که در روزهای ابتدای جشنواره چنین می‌گوییم و چنین حسی داریم، ولی بعد که جشنواره تمام می‌شود، هر کسی انتخاب‌هایی دارد برای خودش. ولی احساس من (شما هم؟!) برای اولین بار و اولین سال، در پایان جشنواره نه تنها تغییری نکرد، که تقویت هم شد و واقعا معتقدم جشنواره امسال یک‌جوری بود.

از همان ابتدا و با اعلام ترکیب عجیب هیات انتخاب و حضور چهره‌های غیرسینمایی و حضور تنها یک کارگردان، این یک‌جوری بودن شروع شد و با اعلام فیلم‌ها و نبودن خیلی اسم‌ها ادامه پیدا کرد؛ گرچه این یکی و اعلام حذف ده فیلم به دلیل محتوایی توسط شخص وزیر، یک‌جور یک‌جوری بودنِ فرامتنی و شاید اصلا بیرون سازمانی بود. با این حال، وقتی یک سایت بی‌نام‌ونشان مسئول فروش بلیت و صدور کارت عکس‌دار مهمانان شد و از پس هیچ کدام هم برنیامد و همه چیز را خراب کرد و به تعویق انداخت و باعث شد نه تماشاگران عادی بتوانند بلیت‌شان را درست بخرند و نه خیلی از مهمانان تا روز سوم و چهارم کارت داشته باشند، دیگر کسی دنبال فشار از بیرون و دلیل فرامتنی نبود؛ این یک‌جوری بودن، امری مدیریتی بود و نشان بلد نبودن. همان طور که وقتی کیفیت غذای امسال در برج میلاد به قدری بد بود که گاهی اصلا قابل خوردن نبود، دیگر نمی‌شد گفت بحث پذیرایی، حاشیه‌ای است و نباید دنبال شکم باشیم و اصلا بد است درباره اش صحبت کنیم! دندان اسب پیش‌کشی را نمی‌شمرند و همه هم می‌دانیم، ولی وقتی کسی را مهمان می‌کنیم باید شرایط پذیرایی‌اش هم فراهم باشد؛ و اگر مشکل بودجه باعث این همه بدی کیفیت می‌شود (که نباید بشود و گرانی و ارزانی، ربطی به خام‌بودن مرغ و دم‌نکشیدن برنج ندارد)، اصلا می‌توان وعده غذایی را حذف کرد. حذفش اشکالی ندارد؛ ولی وقت هست، این جوری بودنش اشکال دارد.

آن جمله «یک‌جوری بودن جشنواره» البته مربوط به خود فیلم‌ها بوده اغلب، و نه مثلا این که چرا نمایش فیلم مستند را می‌گذارند سر ظهر و ساعت یک‌و‌نیم تا عملا دیده نشود و چرا با یکی بودن مدیریت دولتی جشنواره مستند سینماحقیقت و جشنواره فجر، هر دو را یک‌کاسه می‌بینند و شرایط را طوری یک‌سان می‌چینند که از 11 فیلم بخش مستند فجر، 9 تایش تکراری سینماحقیقت باشد. سینمای مستند مگر چه قدر مخاطب دارد که حالا با فاصله‌ای یکی‌دوماهه، دوباره بشود با فیلم‌های دیده‌شده سالن را پر کرد؟ گرچه ریشه این نوع برنامه‌ریزی را می‌توان در علاقه به کم‌تر دیده شدن تعمدی مستندهایی دانست که هم جاندارتر و واقعی‌ترند و هم ممیزی کم‌تری دارند در قیاس با آثار سینمای داستانی اکران؛ فیلم‌هایی که اغلب پتانسیل خوبی هم برای جذب مخاطب دارند و اگر زمان مناسبی روی پرده بروند، دیده هم خواهند شد و از این نوع اکرانِ باری‌به‌‎هرجهت در خواهند آمد.

اما ماجرای یک‌جوری بودن خود فیلم‌ها... آن اتفاق دو سه سال اخیر در رشد کیفیت اغلب رشته‌های سینمای ایران امسال چشم‌گیرتر شده و سطح کیفی کار سینماگران بالاتر رفته است. کم‌تر فاجعه می‌بینیم و کم‌تر سینماگر غیرحرفه‌ای جلب توجه می‌کند و... بازی ها خوب است، موسیقی خوب است، تصویر خوب است، صدا خوب است، چهره‌پردازی خوب است، طراحی لباس خوب است، طراحی صحنه خوب است، اما... همه «یک‌جوری بودن» جشنواره هم در همین اماست و بس. مشکل اصلی در پانگرفتن شخصیت هاست، در درنیامدن فضاها، در جان نداشتن ها، در روح نداشتن ها و.... حالا یکی از همان ابتدا روح ندارد و دیگری خوب جلو می‌آید و بعد خراب می‌شود و چیزی برای ماندگاری‌اش نمی‌ماند. ویلایی‌ها و خفه‌گی مثلا، صحنه‌های بی‌ربط و باربط‌شان کنار هم است و نمی فهمی خب چرا خط و ربط درستی در این میان نیست؛ آباجان بیهوده کش می‌آید؛ زیر سقف دودی هم آدم اضافه دارد و هم قصه اضافه؛ فراری را می‌توان کوتاه‌تر و منسجم‌تر تصور کرد؛ خوب، بد، جلف که یک‌سوم آخرش گرم و روان است و ریتم خوبی دارد، در دوسوم ابتدایی کاملا تلویزیونی است؛ نگار هیچ لزومی نمی‌بیند توضیحی درباره رفتار شخصیت اصلی به بیننده بدهد؛ تابستان داغ اشکال روایی منطقی دارد؛ سارا و آیدا و یک روز به‌خصوص هم که در بی منطقی پایانی همتا ندارند و یک جوری به سمت جفت و جور کردن و بستن پرونده پیش می‌روند که اصلا نمی‌شود باور کرد این نابود شدن اثر را.

در کنار این‌ها، حتی فیلم‌های نسبتا بهتر ماجرای نیم‌روز و رگ خواب هم نمی‌توانند منطق روایت و یک‌دستی خود را حفظ کنند و در جای‌گاه فیلم برتر بنشینند؛ حتی فیلمِ به نظرم بهترِ بدون تاریخ، بدون امضا....طوری که با پشت سر گذاشتن جشنواره و با یادآوری دوره‌های قبل، حالا با اطمینان بیش‌تری می‌توان از «یک‌جوری بودن» جشنواره و حتی ضعیف‌تر بودن در همه چیز و در قیاس با خود صحبت کرد... همه چیز، جز مدیریت روابط عمومی در نظم امسال سالن رسانه‌ها و خلوت‌تر بودن قابل احترامی که سال اول بود در برج میلاد تجربه می‌شد. جشنواره امسال، نه فقط در سابقه مدیریتی دبیر و حتی رییس سازمان سینمایی، که در تاریخ خود جشنواره هم لایق صفت «یک جوری»‌ترین است؛ و این اصلا چیز خوبی نیست.

 

روزنامه شرق

سی/ بهمن/ نودوپنج