نشانى نادرست
ناصر صفاریان
تبلیغ یعنى نشانى. هدفش اطلاع رسانى ست و آگاهى به منظور جذب مخاطب. وجودش به گونه اى ست كه - گاه - به اغراق آمیخته و غلو. اما هر چه هست و نیست، به باید و نباید كه برسد، مهم ترین نكته اش دورى از ناراستى است و نادرستى. كه اگر به این دو پهلو بزند، آن وقت مى شود تعبیر سرراست نشانى اشتباه. نشانى هم كه به راستى و درستى پیوند نخورد، مخاطب را به بیراهه مى برد نه به راه. حاصلش نرسیدن به مقصد است و سرخوردگى و بعد از آن نوبت به بى اعتمادى بعدى است و دل ندادن بیننده / خواننده / شنونده به نشانى هاى آینده. آخر آخرش هم دودى مى شود به چشم صاحب تبلیغ / صاحب اثر.
چند سال پیش، نشریه اى سینمایى / ورزشى منتشر مى شد كه مثل اغلب نشریات این چنینى، هدفش فروش بود و فروش بود و فروش. در این میان شماره اى به سینماى جدى و فرهنگى اختصاص داده شد و ویژه نامه اى به روى دكه آمد متفاوت با منش و روش همیشگى. اما این داخل ماجرا بود و خارجش شكل دیگرى. در مرحله طراحى جلد، مدیر مسؤول پا پیش گذاشت و روى جلد به شیوه پیشین و همیشه گى آماده شد. عكس هاى چنان و تیترهاى چنین. سرو شكلى باب طبع خواننده همیشه گى. اما به دور از ویژه نامه و متفاوت با نوشته ها. در واقع كار با بسته بندى نادرستى عرضه شد. چنان كه چند سال بعد به دوره رواج فیلم هاى «دختر / پسرى» وقتى اثر متفاوت و ماندگار رخشان بنى اعتماد روانه اكران شد، پخش كننده اثر به قصد فروش بیش تر، تصویر بازیگر جوانى را بر سردر سینما آورد كه تمام نقش اش در سراسر فیلم به یك دقیقه هم نمى رسید ولى خوب چهره بود. آن فیلم براى تماشاگر عام هم جذابیت داشت و هر كس به نیت تماشاى آن سیماى خوش داخل مى شد و به قصد دیدن اثرى عاشقانه باز هم ناراضى بیرون نمى رفت و به سرخوردگى نمى رسید. اما وقتى همین پخش كننده براى فیلم بعدى همین كارگردان، تمام تبلیغات را بر حضور ستاره گون یكى از بازیگران متمركز كرد، حاصلش سرخوردگى تماشاگر بود و پایین ماندن فروش كه آن فیلم، فیلم خاصى بود براى مخاطب خاص و آن بازیگر هم فارغ از وجه ستاره اى و بسیار دور از نقش هاى پیشین مورد پسند تماشاگر عام.
.... و حالا «یك تكه نان» روى پرده است. متفاوت ترین فیلم كمال تبریزى براى مخاطب عام. كارگردانى با هر نوع فیلم و با تجربه در گونه هاى مختلف. و این بار خاص تر از همیشه و نه براى توده مردم. ولى این خاص بودن نهفته در خود اثر، به شكل عرضه راه پیدا نكرده و پخش كننده فیلم بیش و پیش از هر چیز به افزایش تعداد تماشاگران مى اندیشد. فیلم با پوشش گسترده تلویزیونى رو به روست و نمایش تیزر در لابه لاى برنامه هاى شبكه هاى مختلف به منظور جذب تماشاگر عام.
پس از اثر «پرمشترى» پیشین كمال تبریزى حالا او نام آشنایى است براى توده تماشاگران و وقتى تیزر فیلم جدید او با تأكید بر «فیلمى از كمال تبریزى» پخش مى شود، مخاطب عادت داده شده به آثار بى نیاز از تفكر و تأمل، به نیت تماشاى دوباره اثرى «پرمشترى» راهى سینما مى شود. آن هم در شرایط پخش تبلیغ این فیلم خاص پیش از طنز هاى سبك نود شبى و برنامه هاى عامه پسند معمولى. حال آن كه این یكى نقطه مقابل آن یكى است.
فروش یك اثر خاص، به ضرب تبلیغات نادرست، شاید كمى بیشتر شود، اما فقط كمى. مهم ترین شیوه تبلیغ در این سرزمین - به ویژه در میان توده تماشاگران - تبلیغ دهان به دهان است و نشانى نادرست كارآیى اش فقط تاحدى است. همین. پس حیف است با آثار خوبى مثل «یك تكه نان» چنین شود. لزومى ندارد براى همه فیلم ها صف بكشند. چهار تماشاگر جدى - گاه - بهتر از صد تماشاگر متمایل به وجه سرگرمى ساز سینماست. مگر از یك فصل نامه علمى، توقع تیراژى در اندازه نشریه خانوادگى عامه پسندى هست كه در مورد سینما چنین است؟ پس كمى تأمل! دست كم، كمى!
روزنامه ایران- ۷ اردی بهشت ۱۳۸۵