نوشته ها



 

 
حالا که چند سالی از ساختِ فیلم «شب شیدایی» گذشته، با فاصله که به آن نگاه می‌کنم، کم و کسری‌هایش را بیش و پیش از هر کسی می‌دانم.اما اگر قرار باشد به جایِ خالیِ کسی در این مستندِ مربوط به تاریخِ ترانه در ایران اشاره کنم، بی‌شک آن شخص، روزبه بمانی است؛ گرچه آن سال‌هایِ فیلم‌برداریِ ما، بمانی هنوز آن ترانه‌هایِ خوبِ سال‌های بعدش را نگفته بود ‌و به نظرم جای‌گاهش به گونه‌ای نبود که نبودش، خلاٰیی باشد در کار ما... خلاصه این که روزبه بمانی را صاحب چند ترانهٔ مهم‌ِ این سال‌ها می‌دانم و جای‌گاهش را مهم. ولی کارِ اخیر او آن‌قدر عجیب است که اگر به چشم خودم ندیده بودم، باور نمی‌کردم و هنوز نمی‌توانم درکش کنم.
این که ترانهٔ مکتوبِ خود را به بیش از یک نفر بدهی، هم پیشینه دارد و از نظر برخی حقِ ترانه‌سراست و هم محلِ اختلاف و دعوا و به نظر عده‌ای، نادرست. ولی این که ترانهٔ متعلق به یک فیلم را که برای آن فیلم ساخته شده و حقوقش متعلق به تهیه‌کننده اثر است، به شکلِ همان پکیجِ کامل (متن + موسیقی + تنظیم + خواننده) بعدا در اختیار فیلم دیگری بگذاری، بی‌سابقه است و عجیب‌تر از هر عجیب.
در جشن‌وارهٔ فجرِ امسال، هم کلیپ و هم ترانهٔ تیتراژی با متن و صدایِ روزبه بمانی در فیلم «لاتاری» (محمدحسین مهدویان) هست که پیش از این، عینا، در فیلم «ربوده‌شده» (بیژن میرباقری) دیده و شنیده شده بود... و نمی‌فهمم این را.
 
 
ناصر صفاریان
نوزده/ بهمن/ نودوشش