نوشته ها



ناصر صفاریان

1- عید شما مبارك! نوروزتان پیروز! و از این گونه حرف هاى پرنشاط و سراسر امید كه فراوان است در گوشه و كنار این سرزمین. ولى به هرحال یادمان باشد كه در میان همه این شادباش ها و
شادى ها و این همه لطافت و گل و بلبل و سبزه و ماهى و... این جور چیزها، این عمر ماست كه مى گذرد. انگار همین دیروز بود كه رسیده بودیم به نوروز ۷۰ و حتى نوروز ۶۰؛ نه؟ نبود؟
ادبیات ایران، چه كهن و چه معاصر، پر است از نمونه هاى مختلف هشدار گذر عمر. «یك روز صرف بستن دل شد به این و آن ‎/ روز دگر به كندن دل زین و آن گذشت» و «عمر گرانمایه در این صرف شد ‎/ تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا»، دو گونه متفاوت از این نگاه است. یكى از بهترین نمونه هاى معاصرش هم این است، اثرى دلنشین از قیصر امین پور:
پیش از آن كه باخبر شوى
لحظه عزیمت تو ناگزیر مى شود
آى...
اى دریغ و حسرت همیشگى!
ناگهان
چه قدر زود
دیر مى شود!


2- دوران كودكى، در كتاب هاى دینى دبستان، كه بعدها در دوره راهنمایى شد «معارف اسلامى»، یادمان دادند كه یكى از راه هاى شناخت خدا، نگاه كردن به چیزهایى ست كه او آفریده و یاد گرفتیم كه یكى از بهترین نمونه هاى خلقت، طبیعت دور و بر ماست و باز هم یاد گرفتیم بهترین زمان براى این درك، فصل بهار است كه زمان رویش و آفرینش دوباره است. بعدها با فاصله گرفتن از آن روزها، هر سال با آمدن بهار، مى توانیم دوباره یادمان بیاوریم كه آن روزها چه چیزهایى یاد گرفتیم. در «احیاء العلوم» امام محمد غزالى كه توسط مؤیدالدین محمد خوارزمى ترجمه شده، «در ستایش یزدان» چنین آمده:
«بستاییم خداى را، ستودن شاكران. بگرویم بدو، گرویدن موقنان. اقرار كنیم به وحدانیت او، اقرار صادقان. و گواهى دهیم كه خدایى نیست مگر او، پروردگار جهانیان و آفریننده زمین و آسمان. پس پاكى، آن خداى را كه نعمت او در حق همه بندگان تمام است و رحمت او همه خلایق را در دنیا و آخرت شامل.»


3- نام فخرالدین على صفى را شنیده اید؟ یكى از لطیفه پردازان قرن نهم و دهم هجرى است كه البته با تخلص «صفى» شعر هم مى گفته و «رشحات عین الحیات» - در شرح و معرفى مشایخ - و «انیس العارفین» - در وعظ و نصیحت - از آثار اوست. این هم نمونه اى از «لطایف الطوایف» او كه - ظاهراً توسط دكتر غلامحسین یوسفى - بازنویسى شده:
«منجمى را بر دار كردند. كسى در آن جا از او پرسید كه این صورت را در طالع خود دیده بودى؟ گفت: رفعتى مى دیدم، لیكن نمى دانستم كه بر این جایگاه خواهد بود!»

 

روزنامه ایران- 6 فروردین 1384