نوشته ها



 

ناصر صفاریان

بعد از تماشای خشونتِ گاه‌وبی‌گاه و نه خیلی زیاد در فیلم‌های ایرانی، سال گذشته به وقت شام حد و مرز جدیدی پیشِ روی‌مان گذاشت و آن‌چه قبلا در ویدئوهای واقعی داعشی‌ها دیده بودیم، حالا در فیلم سینمایی و روی پرده می‌دیدیم. در جشنواره فجرِ پشتِ سر گذاشته شده هم مردی بدون سایه در همان صحنه آغازین خود، چنان تصویر فجیعی به نمایش گذاشت و چنان خونی به صفحه تصویر پاشید که نمونه‌اش را در فیلم‌های واقعی فضای مجازیِ این چند سال می‌شد دید و بس. اسمش واقع‌نمایی است یا هر چیز دیگر، این نگرانی را پیش می‌آورد که آیا همه تماشاگران آمادگی دیدن چنین صحنه‌هایی را دارند و آیا در شهر و کشوری با این همه خشونت روزافزون، فیلم‌ساز نمی‌تواند راه دیگری پیدا کند برای حذف این شکل نمایش و... درجه‌بندی سنی هم که تازگی مد شده و واقعا توصیفی جز «مد شدن» نمی‌توان برایش داشت. چون فقط در حد یک اعلام ظاهری است و اساسا کسی زمان ورود تماشاگران تذکر نمی‌دهد و اصلا هشداری در کار نیست، چه رسد به جلوگیری از ورود کودکان به سالن. تلویزیون‌مان هم البته دست کمی از سینمای‌مان نداشته و یاد خیلی‌ها هست، همین چند سال پیش، در یک ظهر روز تعطیل، دارودسته نیویورکی‌ها با همه آن خون و خون‌‌ریزی و تکه‌پاره کردن‌ها روی آنتن رفته بود و حتما خیلی‌ها دیده‌اند درخشش را در پخش تلویزیونی‌اش در همین دو سه سال پیش در یکی از ساعت های سرِ شب.

     حالا ظاهرا قرار است در سال جدید رکوردها شکسته شود و به دل‌خوشیِ مدِ اعلام درجه‌بندی سنی، پخش خشونت عمومی‌تر شود؛ تازه اگر همین اعلام خشک و خالیِ درجه‌بندی سنی هم همیشگی باشد. چند روز قبل از عید، متری شیش‌ونیم روی پرده رفت و فروش خوب فیلم که معمولا با سینما رفتن‌های خانوادگی رقم می‌خورد نه مجردی و دونفری، می‌تواند متوجه‌مان کند چه تعداد کودک و نوجوان به تماشای فضای خشونت‌بار فیلم نشسته اند. روز اول عید هم که به وقت شام روی آنتن شبکه یک، یعنی پرمخاطب ترین شبکه تلویزیون ایران رفت. و از همان اول سال هر کانالی که می‌زدی، به خصوص شبکه سه و شبکه نمایش، مدام با دایره قرمزِ محدودیت سنی روبه‌رو می‌شدی و فیلم‌هایی که همین‌جور پشت هم نمایش داده می‌شد و اساسا توجهی حتی در انتخاب ساعت پخش و بیدار نبودن کودکان هم در نظر گرفته نشده بود. تازه بگذریم از برنامه‌های غیر از فیلم‌های سینمایی، و چیزهایی مثل مسابقه‌های پر از تیر و تفنگ و انفجار.

     تجربه نشان داده که این موارد، در مملکت ما، خیلی جدی گرفته نمی‌شود و حتی برخی پدر و مادرها اصلا خودشان اعتقاد دارند پسرشان باید مرد بشود به هر حال و بچه‌شان هر چه زودتر با واقعیت‌ها رو‌به‌رو شود بهتر است و... پس دسته‌جمعی، با ظرف تخمه‌شان، خیلی هم بی‌خیال، می‌نشینند به به تماشای همین فیلم‌ها و عینِ خیال‌شان هم نیست. اغلبِ مدیرانِ امور نمایشی به ویژه در تلویزیون هم که همه برنامه‌ها و برنامه‌ریزی‌های‌شان برآمده از الگوهای آن‌طرفِ آب است، این یک مورد را براساس اجتهاد شخصی عمل می‌کنند و کاری به سخت‌گیری‌ها و جدی گرفتن‌های نظام درجه‌بندیِ آن‌طرفی‌ها ندارند. ولی فارغ از ناآگاهی برخی پدر و مادرها و بی‌مدیریتیِ برخی مدیران، میانِ برنامه‌ریزانِ نه فقط امور نمایشیِ کشور، که میانِ برنامه‌ریزانِ سطح کلان مملکت، کسی به فکر این مدلِ عادی‌شده ترویج خشونت و تاثیرش بر جامعه و تک‌تکِ مردم هست؟!

 

ماه‌نامه فیلم

اردی‌بهشت نودوهشت