نوشته ها



ناصر صفاریان

1- سومین كتاب از مجموعه «تاریخ شفاهى ادبیات معاصر ایران» مدتى است كه روانه بازار شده، كتابى درباره هوشنگ گلشیرى. كتاب سوم، پر و پیمان تر از قبلى هاست و به شكل مفصل ترى به زندگى و آثار شخص مورد بحث مى پردازد.
گفت وگو با فرزانه طاهرى، مترجم شناخته شده و همسر گلشیرى، و حرف هاى عبدالعلى عظیمى، خواندنى ترین بخش هاى كتاب هستند و این دو بخش، به اضافه عكس هاى دیدنى آخر كتاب، بار اصلى جذب مخاطب را به دوش مى كشند. چون به هرحال نباید فراموش كنیم كه این - گونه - مجموعه ها، براى دانشجوى ادبیات و مخاطب خیلى خاص تدارك دیده نمى شود و قرار است دیگران را هم به خود جذب كند. با این حساب - و البته با این فرض - كتاب سوم از نظر جذابیت، پایین تر از دو كار قبلى قرار مى گیرد.
اشكال اصلى این كتاب، بیش و پیش از آن كه به گفت وگو كننده مربوط باشد، به آشفتگى
نمونه خوانى و ویرایش برمى گردد - هرچند كه بخشى از این اشكال ها به هرحال به تنظیم كننده متن گفت وگو، كه معمولاً خود مصاحبه كننده است برمى گردد. مثلاً در یكى از قسمت ها از یك شخص با دو نام خانوادگى متفاوت یاد مى شود و كسانى كه از نزدیك با این شخص آشنا نباشند و با تكیه بر اطلاعات بیرونى شان ندانند این دو اسم متعلق به یك نفر است، سرگردان مى مانند و متوجه
نمى شوند نفر دوم از كجا پیدایش شد. تا این جا كتاب دوم مجموعه، كه مربوط به زندگى و آثار صمد بهرنگى است، حرفه اى تر و نمونه مثال زدنى براى چنین كتاب هایى است. كتاب اول، كه درباره صادق هدایت است، بدون زحمت براى دراختیار داشتن گفت وگوهاى بیش تر و عكس هایى كه پیدا كردن شان خیلى هم سخت نیست، ضعیف تر از همه است و این سومى در میان این دو قرار مى گیرد.


2- جاى شما خالى، هفته پیش در نمایشگاه بین المللى كتاب تهران، یك سخنرانى داشتم درباره فیلم كوتاه و اقتباس ادبى و سینما و ادبیات. این كه مى گویم جاى شما خالى، نه به این خاطر كه
حرف هاى بنده را بشنوید یا این كه افاضات مهمى را از دست داده باشید؛ نه. منظورم شرایط و شكل و شمایل محیطى محل صحبت است.
امسال معاونت سینمایى وزارت ارشاد به فكر افتاد تا در نمایشگاه حضور داشته باشد. مجلات سینمایى، انتشارات سینمایى، موزه سینما، خانه سینما، بنیاد فارابى و .... هر روز هم بحثى و نظرى و گفت وشنودى. یك روز هم نوبت حقیر بود. اما مسأله این جاست كه محل اختصاص داده شده به معاونت سینمایى، چادرهاى بدون دیواره اى بود در احاطه بلندگوهاى بزرگ پخش تبلیغات نمایشگاه. زور باندها و بلندگوهاى درون چادر هم به بلندگوهاى بیرون نمى رسید. به هرحال، باید در فاصله سروصداهاى بیرونى و تبلیغ فلان كتاب آموزشى كنكور و بهمان كتاب آشپزى و لابه لاى صداى خواننده هاى نوظهور پاپ وطنى، حرف هایى مى زدیم كه به گوش همه حاضران نمى رسید و حرف هایى از حاضران مى شنیدیم كه به گوش ما نمى رسید! راستى، در همین چادر و با همین شرایط، اولین نمایش «وقت خوب مصائب» هم به میمنت و مباركى برگزار شد. البته براى درنظر داشتن بهتر شرایط، نور زیباى آفتاب عصرگاهى را هم به سروصداها اضافه كنید، نورى كه بخشى از آن به صفحه نمایش فیلم تابیده مى شد! و این درحالى است كه نمایشگاه بین المللى سالن هاى همایش و نمایش مختلفى دارد و «سراى اهل قلم» بهترین مكان براى برگزارى نشست هاى نمایشگاهى است.


3- ۳۰ اردیبهشت، سالروز تولد احمدرضا احمدى است. شاعر ۶۵ ساله كرمانى، كه آخرین مجموعه شعرش با نام «عزیز من» همزمان با نمایشگاه كتاب عرضه شده. این هم شعرى از او:
تو بیا
آواز سرده
كه زمین تشنه آوازهاى آبى است

روزنامه ایران- 27 اردی بهشت 1384