نوشته ها



مسوولان فرهنگی چه كرده‌اند و چه می‌كنند؟

ناصر صفاریان

در این كم تر از دو ماهی كه از آغاز اكران فیلم آمریكایی 300 در اغلب كشورهای جهان گذشته، بخشی از كار و زندگی - و البته سرگرمی - ما شده اعتراض و خطابه و بیانیه در یادآوری تاریخ پرفتوح و گذشته پرشكوه و به رخ كشیدن این كه ما، پیش از این، كه بوده‌ایم و چه كرده‌ایم.
آغاز ماجرا مثل همیشه بود. ندیده و ندانسته. اگر پیش از این، گروهی در اعتراض به فلا‌ن نوشته هرگز نخوانده به خیابان می‌ریختند و در تقابل با بهمان كاریكاتور هرگز ندیده از دیوار بالا‌ می‌رفتند، حالا‌ قشر مثلا‌ فرهنگی‌ترمان هم هنوز فیلم به دست‌‌شان نرسیده و به چشم‌شان نخورده، به اعتراض مشغول شدند.
بالا‌خره هم مثل همیشه و از طریق - البته - بی‌اجازه صاحب اثر، كپی‌های غیرمجاز 300 به مهد فرهنگ و هنر و جوان مردی ما رسید و فیلم را دیدیم. كاملا‌ هم - لا‌بد - حلا‌ل؛ كه كپی غیرمجاز اگر فقط كپی «اخراجی‌ها» باشد دیدنش قبیح است و فیلم اجانب را اگر بی‌اذن ببینیم و به شیوه ناجوان مردانه، نه دزدی، كه از شیر مادر پاك‌تر است و حلا‌ل. دیدیم؛ و دیدیم كه یك فانتزی ابلهانه است كه اصلا‌ ارزش بحث ندارد، چه رسد به این همه های و هوی. حاصل این جنجال، فقط فروش بالا‌تر ‌CD های غیرمجاز شد و سود سرشار، سرشارتر، و البته بروز چند پیشنهاد بانمك - مثلا‌ - فرهنگی، مثل این كه بیاییم و در پاسخ به این شیاطین ناجوان مرد كه جوان مردی پیشین و پیشینیان ما را به تمسخر گرفته‌اند، برای شان بمب گوگلی بسازیم. آفرین به این نبوغ برای اثبات فرهنگ و تمدن و شعوری كه آن ها به تخریب‌اش نشسته‌اند و ما به اثباتش برخاسته‌ایم!
300 یك فانتزی احمقانه است. همه چیز هم در همین دو كلمه خلا‌صه می‌شود. فانتزی و احمقانه. همین كه ایرانی‌های فیلم، چیزی‌اند میان عرب‌ها و آفریقایی‌ها و همین كه آن چه در تاریخ به صراحت آمده، در این جا شكل وارونه پیدا كرده، نشانه احمقانه بودن فیلم است. نشانه‌ای بر این كه اثر ماندگاری نیست و مثل خیلی آثار - نازل - دیگر می‌آید و می‌رود و نشانی از آن نمی‌ماند. نگاهی كه بیندازیم به بودجه و شرایط ساخت، آن وقت می‌فهمیم فیلم برای خود تهیه‌كننده هم خیلی جدی نبوده است. خلا‌صه این بار هم شوری همگانی فراگیر شد و همه به‌دنبال هم. در حالی كه جوابش یكی دو نوشته و میزگرد فرهنگی بود و مثلا‌ - از همان شعارهای همیشگی ! - ساخت فیلمی در پاسخ به آن. ولی این بار دولت مردان هم كه عادت كرده‌ایم فقط در زمانه تهدید - جدی - خارجی و یا در آستانه انتخابات و نیاز به حضور مردم، به یاد ملیت و تبلیغات ملی بیفتند، پا پیش گذاشتند و حتی میدان‌دار شدند.
به هرحال، خوش حالی دارد كه مسوولا‌ن فرهنگی و سیاسی ما این بار این همه عرق ملی‌شان را به رخ می‌كشند و در اظهار نظرهای رسمی و در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی، این همه از گذشته پرافتخار ایران و ایرانیان صحبت می‌شود و تحقیر تمدن ایران‌زمین محكوم می‌شود و فرهنگ ایرانی بر صدر دانسته می‌شود و... در سرزمینی كه تا همین چند سال پیش، تعمدی بود تا سریال‌های تلویزیونی، آدم بدهایش نام ملی و ایرانی داشته باشند و هنوز گاهی تلا‌ش بر این است تا جلوه‌های ملی و مناسبت‌های ایران باستان تا حد امكان كم رنگ شود و جلوه رسمی به خود نگیرد، به هر روی باید از این همه حضور ملی خشنود بود.بنده به عنوان یك ایرانی از این همه ایرانی بودن مسوولا‌ن فرهنگی كشورم سپاسگزارم. ولی سوال این است كه آیا در كنار دلسوزی برای خشایارشا و نگرانی تخریب هویت‌مان، این بزرگ واران نیازی به نگرانی برای آبگیری سد سیوند و سد سلمان فارسی نمی‌بینند؟ فقط باید نگران تصویر ارائه شده از جنگ ایران و یونان بود و دلسوز تصویر ارائه شده از آن دوران؟ نابود شدن - نابود كردن البته - بخش مهمی از تمدن هخامنشی و فراهخامنشی و ساسانی ایران زمین، نگرانی ندارد آقایان محترم؟ آیا نیازی نیست وزیر محترم ارشاد در كنار محكوم كردن 300، به آب گیری سدها و نابودی تمدن بزرگ ایرانی هم معترض شوند؟ آقای ضرغامی نیازی نمی‌بینند درباره سیوند و سلمان هم مثل 300 برنامه پخش كنند و زمینه تبلیغی ایجاد كنند؟ مشاور محترم فرهنگی رئیس‌جمهور، احساس نمی‌كنند اگر درباره این بخش نابودی تمدن هم اظهار نظر كنند بد نیست؟
بهتر نیست این مسوولا‌ن محترم، در كنار انتقاد و اعتراض و محكوم كردن دشمنی به نام آمریكا، كمی هم به دور و بر خودشان نگاهی بیندازند و اگر نه - حتی - انتقاد و اعتراض و محكومیت، لا‌اقل سوالی دوستانه - و مهرورزانه البته - از مسوول محترم میراث فرهنگی و وزیر محترم نیرو و دیگر مسوولا‌ن مربوط بپرسند تا تخریب دیگری را در آستانه رخ دادن متوقف كنند؟ و آیا نمایندگان محترم مجلس فقط باید زمانی احساس مسوولیت كنند و به شكایت از آقای مشایی برخیزند كه ایشان در پیش چشم شان رقصی رخ داده باشد؟ خراب شدن و ویرانی بخشی از تمدن ایران زمین در بی‌خیالی جناب مشایی، مسوول محترم میراث فرهنگی كشور، به اندازه حضور در مجلسی كه رقصی در آن بوده - یا نبوده؟ - ارزش شكایت ندارد؟ نكند خدای ناكرده، كل این ماجرای اعتراض و كل این همه عرق ملی آقایان، فقط به خاطر این است كه 300 را آمریكایی‌ها ساخته‌اند و كار، كار دشمن است؟ نكند كل ماجرای نادیدن تخریب اصلی و بزرگ كردن تخریب فرعی، نه از حب علی كه از بغض معاویه است؟ حقیقت ماجرا در چیست؟ دوست داشتن ایران یا دشمنی با آمریكا؟ همیشه عادت كرده‌ایم و عادت داده شده‌ایم سرمان به چیزی نه چندان مهم گرم شود و اتفاق مهم، جای دیگری رخ دهد. مسوولا‌ن فرهنگی معترض به 300 ، ایران دوستی‌شان را با اعتراض به سیوند و سلمان نشان دهند لطفا. چه كسی پیش قدم می‌شود؟

روزنامه اعتماد ملی- 29 فروردین 1386