نوشته ها



ناصرصفاریان

1 - طبق قانون «حق مؤلف» درایران، ۳۰ سال پس از درگذشت صاحب اثر، ورثه او دیگر مشمول برخوردارى از حق تألیف نیستند و به همین خاطر است كه چاپ هاى متعدد و رنگارنگ ـ و البته رنگ به رنگ ـ شاعران قدیم یكى یكى پشت شیشه كتاب فروشى ها مى آید و روى پیشخوان ردیف مى شود.
درمیان معاصران، سهم فروغ فرخ زاد دراین رنگارنگى بیش از همه است و انواع و اقسام مجموعه هاى تكه پاره و داراى حذف هاى مهم، به نام كتاب كامل و حتى به نام بى مسماى «دیوان اشعار فروغ فرخ زاد» (!) پشت هم روانه بازارمى شود.
به تازگى، یك كاسب محترم، پنج كتاب شعر فروغ را به صورت جداگانه ـ والبته با همان حذف هاى همیشگى ـ منتشركرده است.
تا این جاى كار، خیلى عجیب نیست. طبیعى هم هست.این جا مملكتى است كه كاسب حبیب خداست و این انتشاراتى محترم هم به هرحال كاسب هستند.ما هم اصلاً بدبین نیستیم و تصورمى كنیم این جوركارها براى این است كه پولش صرف امور فرهنگى و كتاب هاى كم مخاطب شود. اصلاً خداخیرشان بدهد و مال دنیوى و اجر اخروى نصیب شان كند كه امكانى فراهم كرده اند تا افراد بیش ترى با شعرهاى این شاعر بزرگ آشنا شوند. اما...
اما... دركنار نام فروغ فرخ زاد به عنوان شاعر شعرها، با نام یك آقاى محترمى روبرو مى شویم كه «اهتمام» فرموده اند! وقتى شعرهاى موجود از یك شاعر را برمى داریم و چاپ مى كنیم، كجایش كار و تلاش و سعى ماست. كه مى نویسیم «به اهتمام...»؟ گاهى وقت ها خجالت كشیدن اصلاً خجالت ندارد. شرم و حیا دقیقاً مال همین موقع هاست.

2 - فیلم هاى عروسى و جشن تولد، معمولاً پس از یك یا دوبار تماشا، دیگر حوصله را سرمى برد و خسته كننده مى شود. به همین خاطر است كه معمولاً مصرف این فیلم ها و به خصوص فیلم هاى مربوط به عروسى و مراسم جانبى (!) عموماً براى مهمان هایى است كه بعداً به منزل عروس خانم تشریف مى آورند؛ و عروس محترمه براى نشان دادن وسایل سفره عقد و سرویس جواهرات و خوش تیپى داماد و مدل لباس فلانى و قیافه بهمانى، فیلم عروسى را به آن ها نشان مى دهد.
درواقع، برخلاف سنت فیلم هاى خانوادگى دركشورهاى دیگر، كه به عنوان ثبت لحظه ها براى خود افراد خانواده و داشتن چیزى براى یادگارى پذیرفته شده، درایران چنین نیست. یا كم تراین گونه است.
اینجا سندها را، بیش تر، براى دیگران ثبت مى كنند و اتفاقاً به دلیل همین تفاوت است كه اغلب ایرانى ها درمقابل دوربین هاى خانگى هم از خودشان فاصله مى گیرند و سعى مى كنند تصویر پاك و پاكیزه و منزهى از آن ها ثبت شود.دراین فیلم ها حتى نوع حرف زدن ها هم ـ اغلب ـ تغییرمى كند و همه سعى مى كنند موقر و متین صحبت كنند.گویا همه مى دانند كه قرار است این فیلم ها را خیلى هاى دیگر تماشا كنند و به همین دلیل مراقب تصویرى هستند كه ازآن ها ارائه مى شود.
درسال هاى گذشته، هرچندوقت یك بار، فیلم عروسى یكى از چهره هاى مشهور ـ مثلاً خواننده یا بازیگر ـ به دست مردم مى رسید و همه هم كپى مى كردند و به دیگران مى دادند. از فیلم عروسى پسرفردین در سال هاى نه چندان نزدیك گرفته تا فیلم عروسى داریوش درچند ماه پیش.كنجكاوى مردم نسبت به دیدن افراد حاضر در این عروسى ها، استقبال از این فیلم ها را طبیعى جلوه مى داد، اما حالا پدیده اى دیگر رخ داده كه عجیب و غریب به نظرمى رسد.
حالا دركنار خیابان، فیلم عروسى مردم عادى را مى فروشند. بحث اعتماد به فیلمبردارها و عكاس ها و مجوز و این كه چرا كسى كارى نمى كند، به كنار. این پدیده باید از زاویه جامعه شناسى و روان شناسى بررسى شود. به قول اسماعیل خویى:
برما چه رفته است؟
برما چه مى رود؟

3 - چند روز پیش، در روزنامه «شرق» یك تیتر كوچك تعجب برانگیز وجود داشت: «ناخشنودى هفتاد درصد از خبرنگاران اردنى از آزادى مطبوعات.» این كه آدم هایى پیدا مى شوند كه از آزادى ناخشنود هستند، خود به خود عجیب و غریب است، به خصوص اگر خبرنگار باشند. اما وقتى خود مطلب را بخوانیم، متوجه مى شویم دقیقاً موضوع برعكس است و انتخاب غلط تیتر، باعث این مسأله شده: «هفتاد درصد از خبرنگاران و نویسندگان اردن از وضعیت آزادى مطبوعات در این كشور ناخشنود و خواستار رفع تنگناهاى آن هستند.»
و دو سه روز بعد، همین اتفاق به شكلى دیگر در روزنامه خواندنى «وقایع اتفاقیه» رخ مى دهد. البته این بار، با یك تیتر بزرگ میان صفحه روبه روییم.« صالح نیكبخت: من از عدالت دفاع مى كنم نه آقاجرى.» شما بعد از خواندن این تیتر، چه برداشت مى كنید؟ این گونه تداعى نمى شود كه صالح نیكبخت از عدالت دفاع مى كند، و آقاجرى از عدالت دفاع نمى كند؟ در حالى كه با یك «از» كوچولو همه مشكل حل مى شود : «من از عدالت دفاع مى كنم نه از آقاجرى». آن وقت، هم منظور گوینده كاملاً مشخص مى شود و هم چیزى كه موردنظر مصاحبه كننده محترم بوده كه اتفاقاً یكى از بهترین روزنامه نگاران سال هاى اخیر در زمینه مسائل حقوقى است. این طور نیست؟

4 - چند هفته است مجموعه تلویزیونى «مسافر رى» از شبكه اول سیما پخش مى شود. لا به لاى برنامه ها، گوشه هایى از این مجموعه به عنوان تبلیغ و به منظور اطلاع رسانى نمایش داده مى شود و در بخش پایانى این تیزر نوشته مى شود: «مسافر رى، فیلمى از داوود میرباقرى، دوشنبه ها ساعت فلان.» احتمالاً در واحد معظم پخش و در سازمان بسیار بسیار بسیار بزرگ صداوسیما همه سرشان به كارهاى دیگر گرم است و متوجه این اشتباه نشده اند. وگرنه حتماً آن را اصلاح مى كردند.
چون به هرحال، هر هفته سر یك ساعت خاص، یك فیلم خاص را تكرار نمى كنند و به چیزى كه هر هفته و به صورت دنباله دار پخش مى شود، فیلم نمى گویند. اسمش سریال است. مگر نه؟

روزنامه ایران– 12 خرداد 1383