نوشته ها



 

رییس حراست مثل رییس بانک است؛ هر یکی دو سال جایش را عوض می کنند تا آشنایی ها و رابطه ها طولانی نشود و ایجاد فساد نکند. ولی آقای ف، حدود 6 سال رییس حراست معاونت سینمایی وزارت ارشاد بود و هیچ کس هم نفهمید چرا. یکی از علایق ایشان این بود که اسم مرا از هر لیستی که از زیر دستش رد می شود خط بزند. این طوری بود که 6 سال اسم من از سالن رسانه ها در جشنواره فجر خط خورد.

آقای ف آن قدر مرا در این 6 سال برده بود و آورده بود که دیگر دوست شده بودیم و همه کارکنان حراست ارشاد هرجا مرا می دیدند سلام و علیک گرمی می کردند و حسابی تحویل می گرفتند. آقای ف مثل خیلی از امنیتی‌ها شماره موبایلش را داده بود تا اگر کاری داشتم به او بگویم. گاهی هم خودش زنگ می زد و «حال و احوالی» می پرسید. جواب من هم البته در مقابل «چه خبر؟»، چیزی نبود جز «سلامتی!»
چند ماه بعدِ آزادی از اوین، آقای ف را در حیاط وزارت خانه ارشاد دیدم؛ سلام و علیک گرمی که کرد هیچ، بغلم هم کرد و گفت: «ما شما رو خیلی دوست داریم. اگه می بینی مراقب شما هستیم واسه اینه که این مسایل پیش نیاد براتون. وگرنه من خاک پای شما هنرمندا هستم.» بلافاصله گفتم: «پس ایشالا امسال اسم منو خط نمی زنید دیگه!» ولی دوباره رسیدیم به جشنواره و دوباره اسم من از طرف ماهنامه فیلم به دفتر جشنواره ارسال شد و دوباره آقای ف مرا خط زد. شنیده بودم زمان انتقالش رسیده و باید برود، ولی شانس نداشتم و سال 90 هم اول اسم مرا خط زد بعد رفت؛ تاریخ رفتنش اول اسفند بود، یک هفته بعد از جشنواره!

نکته جالب در تمام آن سال ها این بود که هم زمان با خط زدن های آقای ف، من از همان وزارت خانه مجوز گرفته بودم. یعنی اجازه فیلم ساختن داشتم، ولی اجازه فیلم دیدن نه!

 

ناصر صفاریان

بیست‌ودو/ بهمن/ نودودو