به جای نظرخواهی
ناصر صفاریان
نظرخواهی به گستره بیست سال و انتخاب بهترینها در عرصهای که نمایش داده نشدن و دیده نشدن، مهمترین ویژگی است، به نظرم شایسته و عادلانه نیست. هم این که نادیدهها خیلی است و هم این که حتی اگر خیلیاش را دیده باشی، باز نمیدانی و نمیتوانی بگویی ندیدهها در میانشان چیز بهتری نیست. در دسترس نبودن و دیدن سالهای دور و نبودنِ امکانِ کنارِ هم دیدن و راحت شدن خیال از این که فیلم محبوب بیست سال پیشت حالا رنگ نباخته باشد هم سختیاش را افزون میکند. شاید هم اصلا حافظهات یاری نکند برای یاد داشتن هر آنچه در بیست سالِ پشتِ سر دیدهای و حتی یادت نیاید مثلا فلان فیلمی را که برایش نقد مثبت هم نوشته بودی! تازه وقتی به انتخاب برسی و انتخابت کنار دیگران نهایی شود و فهرستی منتشر شود به عنوان بهترینها هم چه فایده دارد وقتی اغلبش را خوانندگان/ بینندگان ندیده باشند و حتی ندانند چیست؟
در فضای بینمایش و محفلیِ سینمای مستند که حتی با وجود جشنوارهها و نمایشهای فرهنگی این چند سال، باز خیلی فیلمهایِ بیشتر اجتماعی، اغلب از دایره نمایش بیرون میمانند، تا اطلاع ثانوی، چنین نظرخواستنهایی، به ویژه با این گستره عظیم، به نظرم راه به جایی نمیبرد و حاصل نظرات، در نهایت، رسیدن به چند فیلم خوب است، نه لزوما بهترینهای سینمای مستند. میماند انتخاب میانهای مانند آن چه در جشن منتقدان یا جشن حافظ اتفاق میافتد و بهترینها را از میان فیلمهای «سینماحقیقت» برمیگزینند یا «هنروتجربه»؛ که آن هم گرچه قاعدهمندتر است، به خاطر صافی و ممیزی اولیهاش نقض غرض است.
پس شاید بهترین کارمان دعا باشد؛ دعا برای رونق سینمای مستند و دیده شدنهای همگانیِ همه فیلمها و رسیدن به شرایطِ ایدهآلِ انتخابهای سالیانه و بعدها انتخابهای عمری و رسیدن به برترین و بهترین. خیلی رویایی است. می دانم. برای همین گفتم دعا کنیم!
ماهنامه فیلم
بیست/ آبان/ نودوپنج