نوشته ها



ناصر صفاریان

۱ «خیلى دور، خیلى نزدیك» روى پرده است و حتماً باید آن را دید. اگر شنیده اید یك فیلم عرفانى است و با پیش زمینه اى كه از سینماى عرفانى ایران دارید ترجیح مى دهید وقت تان را هدر ندهید و به تماشایش نروید، آن حرف ها را فراموش كنید و حتماً این فیلم را ببینید. با همه فیلم هایى كه به عنوان «سینماى دینى» و «سینماى معناگرا» ساخته شده و درباره تحول آدم هاى گمراه است فرق دارد. در این جا نه قرار است كسى گمراه تلقى شود تا به راه است هدایت شود، و نه اصلاً شعارى در این زمینه مى شنویم.
«خیلى دور، خیلى نزدیك» یك فیلم كاملاً غیرشعارى است و این در سینماى ایران كه مهم بودن مساوى ست با حرف هاى «قلمبه سلمبه» زدن، یك اتفاق است. اتفاقى كه مى توان امیدوار بود فقط یك جرقه نباشد و به جریان تبدیل شود. فیلمساز قالب ملودرام را انتخاب كرده و در این ساختار به راحتى مى تواند اشك تماشاگر را هم درآورد. نه از نابازیگران سینماى هنرى خبرى است، نه از ضرباهنگ كند مرسوم. در واقع، قالب انتخاب شده قالبى آشنا براى تماشاگر سینمارو است و فاصله گذارى خاصى وجود ندارد. باید ببینید!

۲ تلویزیون برنامه اى نشان داد درباره «مسیر سبز». فیلم آمریكایى «معناگرا» تلقى شده توسط مسؤولان سینما و تلویزیون ما. یكى از دوستان، نظر منفى اش را نسبت به این معناگرا معرفى شدن با صراحت اعلام مى كند. راست هم مى گوید. این نگاه تازگى مد شده و مى گردیم در سینماى روز آمریكا - و نه حتى اروپا - فیلم هایى را پیدا مى كنیم كه نه به نیت معناگرایى ساخته شده و نه چنین ادعایى پشت آن وجود دارد، ولى ما تأكید داریم معناگراست.
در كنار تأكیدهاى مسؤولان تلویزیون در پخش این گونه فیلم هاى آمریكایى و اصرار متولیان سینما بر اكران چنین آثارى، مدتى ست كانون فیلم معناگرا هم راه اندازى شده و مدیر بخش معناگراى بنیاد فارابى در همین برنامه اعلام كرد قرار است از دل این كانون فیلم، نسل فیلمسازى تربیت شود كه نگاهش معناگرا باشد. باشد... صبر مى كنم تا نتیجه را ببینیم. فقط خوب است متولیان كنونى كه امروز این گونه مى اندیشند، حرف ها و برنامه هاى خودشان را جایى یادداشت كنند تا چند وقت دیگر همه چیز به دست فراموشى سپرده نشود و مانند اغلب امور این دیار - به دلیل ادعاها و حرف هاى غیراجرایى اولیه - نیمه كاره نماند.

۳ در برنامه هفته گذشته «سینمایك»، فیلم «متولد چهارم جولاى» به نمایش درآمد. فیلم دیدنى الیور استون، كارگردان تواناى سینماى آمریكا. فیلمسازى كه تعداد فیلمهاى خوبش خیلى بیشتر از فیلم هاى بد اوست. «متولد چهارم جولاى» هم یكى از بهترین كارهاى اوست، یك فیلم ضدجنگ و در تعارض با «میلیتاریسم» آمریكا.
دلیل نمایش فیلم از تلویزیون ایران هم همین ضد آمریكایى بودن است. اما همین آقاى الیور استون آخرین فیلمش «اسكندر» یك فیلم ضد ایرانى است. وقتى زمان ساخته شدن و نمایش دادن این فیلم در سراسر جهان صداى هیچ یك از متولیان رسمى و مسؤولان فرهنگى ایران درنمى آید و اعتراضى نمى كنند، مى توان انتظار داشت حداقل در این برنامه سینمایى به این موضوع اشاره شود. اما دریغ... حتى در مرور كارنامه فیلمساز، نامى از «اسكندر» نبود!

۴ علیرضا معتمدى پیش از آن كه به عنوان شاعر شناخته شده باشد، روزنامه نگار و فیلمنامه نویس و بازیگر است. تولدش هم همین دیروز بود. شعرهاى زیبایى دارد. این هم شعرى از كتاب «سایه ات را قاب مى گیرم»:
«تو را اگر ندیده بودم ‎/ حالا ‎/ آسوده و آرام ‎/ از میان جعبه رنگ ها ‎/ رنگ چشم هایت را ‎/ انتخاب مى كردم.»

روزنامه ایران- ۲۵ مرداد ۱۳۸۴