فیلم ها



باور همیشه باور می‌ماند*


پرستو دوكوهكی
 

عصری که با دیدن یک فیلم عالی بگذرد و به شبی عالی‌تر کنار دوستان برسد، روحیه‌ یک هفته‌ آدم را می‌سازد! در خانه‌ سینما، تازه‌ترین فیلم ناصر صفاریان را دیدم در اکران خصوصی‌اش. «وقت خوب مصائب» مثل دیگر فیلم‌های صفاریان، مجموعه‌ای است از گفت‌وگوها درباره‌ یک شخصیت. دو فیلم از سه فیلم قبلی او را که درباره‌ فروغ فرخ زاد بود، دیده‌ام و هر دو را دوست دارم اما فیلم امشب را که درباره‌ احمدرضا احمدی، شاعر، نویسنده، کارشناس موسیقی و سینماگر معاصر، بود خیلی بیش تر دوست داشتم. (البته اشتباه نشود؛ در این‌که من فروغ را بیشتر از احمدی دوست دارم، شک نکنید!)
جز شخصیت جالب خود احمدرضا احمدی که به شدت فیلم را جذاب می‌کرد، ایده‌ فیلم‌برداری و تدوین عالی‌ای هم داشت. صحنه‌هایی در فیلم گنجانده شده بود که مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده نمی‌دانستند دوربین روشن است و فیلم می‌گیرد. همین باعث شده بود روحیه‌ طنزپرداز احمدی بیش تر خودش را نشان دهد. استفاده از زنگ تلفن (موبایل و غیرموبایل) در فیلم، که مرتب گفت‌وگوها را نیمه‌کاره می‌گذاشت و واکنش‌های متفاوت افراد را بر اساس روحیه و شخصیت‌شان بازتاب می‌داد هم جالب و نو بود.
به نظرم وقتی احمدرضا احمدی رو به دوربین از حسش نسبت به مرگ می‌گفت، خیلی تاثیرگذار بود. گفت: «مرگ تیتراژ ترسناکی دارد، بقیه‌اش داستان است، وقتی می‌افتی تویش، جلو می‌روی.» اشاره‌اش به بیماری قلبی حادی است که دارد. بیماری‌اش آن‌قدرجدی است که نتوانست در اکران خصوصی بیاید و یادداشت کوتاهش را ماهور، دخترش، خواند. درباره‌ عشق اولش هم جالب گفت: «عشق‌های آن زمان در لانگ‌شات اتفاق می‌افتاد، حالا در کلوزآپ.»
احمدرضا احمدی نریشن فیلم «بانوی اردیبهشت» رخشان بنی‌اعتماد را هم گفته است. این را تا امشب نمی‌دانستم. گویا رخشان هم نمی‌خواسته کسی بفهمد. صدای خوبش را پیش‌تر در دکلمه شعرهای سهراب سپهری شنیده بودم. کاست «در گلستانه» که روزهای دوره‌ راهنمایی‌ام با این کاست گذشت و امسال هم سی‌دی‌اش را کادو گرفتم و کلی خوشحال شدم.
گفت‌وگوکنندگان رضا کیانیان، احمد طالبی‌نژاد، محمد قائد (که کلی دوستش دارم دورادور)، ماهور احمدی، حمیدرضا صدر و ناصر صفاریان هستند و گفت‌وگوشوندگان جز خود احمد رضا احمدی، آیدین آغداشلو، ماهور احمدی، فرح اصولی، عزت‌الله انتظامی، مجید انتظامی، داوود رشیدی، عمران صلاحی، ژاله علو، عزت‌الله فولادوند، رخشان بنی‌اعتماد، شهره حیدری (همسر احمدی)، خسرو خورشیدی، هوشنگ کامکار، عباس کیارستمی، مسعود کیمیایی و مسعود معصومی. در ضمن بهمن کیارستمی، تدوین‌گر فیلم و محمدرضا سکوت، تصویربردار هستند.
دوست دارم باز هم فیلم را ببینم. نگاه‌های نمناک از اشک احمدی، حرف‌های گاه کنایه‌آمیز کیمیایی و شعر قشنگی که از احمدی خواند و گفت شعری سیاسی است (لعنت به حافظه‌ام که یادش نیست!) و آغداشلو که از سختیِ دوست بودن با احمدی می‌گوید، عباس کیارستمی که زمانی دوست نزدیک احمدی بوده و حالا از زبان ماهور می‌شنویم که با پدرش قهر است و... فیلم را خیلی دوست داشتم.

*جمله‌ای که احمدرضا احمدی در ابتدای کتابش برای داوود رشیدی نوشته بود به رسم یادبود.

زن نوشت- 24 شهریور 1384