امسال هفتادودومین سالیست که در خانه ما به همت پدربزرگ و پدر، جشن نیمه شعبان برگزار میشود. یکجورهایی قدیمیترین و شناختهشدهترین برنامه مذهبی، هم در فامیل است و هم در محله. من خودم، آدم مذهبی به معنای متداولش نیستم. سالهاست در همین مراسم هم اغلب حضور ندارم. ولی گذشته از اعتقاد صددرصدی به خداوند و بزرگیِ خدا، همیشه تهِ دلم به یک نجاتدهنده باور داشتهام و به این که «کسی میآید»؛ چیزی که نه فقط در اسلام که در ادیان دیگر هم صحبتش شده است و میتواند با ظهور مهدی رخ دهد یا بازگشت دوباره عیسی یا آمدن نواده زرتشت... فارغ از هر مذهب مرسوم هم میتوان چنین اعتقادی را در دلِ آیین و مرام دیگری یافت.
... و حالا، در بدترین نیمهشعبان همه این سالها، مدام در مقاومتم که «نجاتدهنده در گور خفته است» را پس بزنم از ذهنم و گرچه ناامیدتر از همیشۀ عمر، باز هم امیدوار بمانم به آمدن کسی که نامش نجاتدهنده است و کارش نجات. «کسی که مثل هیچکس نیست»
ناصر صفاریان
بیستویک/ اردیبهشت/ نودوشش
-برابر با شبِ نیمه شعبان-
عکس از: خودم