همین هفتۀ اخیر، همین چند روز:
یک- یه نفر یه فیلم ساخته درباره فروغ و گذاشته روی سایت «آپارات». حالا چه جوری؟ دو تا مصاحبۀ آرشیویِ فریدون و پوران فرخزاد رو برداشته گذاشته کنار متریالِ سه تا فیلم من درباره فروغ. یعنی اگه نسبت بگیریم برای این معرفی کپسول شده و فشرده، بیش از هشتاد درصدِ فیلمِ این بزرگوار، صحنههای فیلم منه. البته لطف کرده و اسم بنده رو نوشته و گفته فیلمش رو با استفاده از تصویرهای آرشیوی از جمله کارهای من ساخته!
***
دو- یه نفر یه سایت زده و داره دیویدی میفروشه از طریق اینترنت. مجموعه کارهای من درباره فروغ رو هم گذاشته. تبلیغش هم روی «آپارات»هست. قیمت چند؟ نزدیکِ یکچهارم! کپیه دیگه! نه؟! البته لطف کرده و اسم من رو حذف نکرده و نوشته اینها فیلمهای منه!
***
سه- یه دوستی برام پیغام گذاشته در اتوبوسِ یه شرکتِ معروفِ مسافربریِ مسیرِ اصفهان- تهران، دارن دو تا از فیلمهای من دربارۀ فروغ و احمدرضا احمدی رو نشون میدن. مهمترین سوالم در کنار تعجب، اینه که مردم ناراضی نیستن و بدو بیراه نمیگن که چرا فیلم مستند؟! میگه همه چیز پیشرفت کرده و جلوی هر مسافر یه مونیتور هست و میتونه انتخاب کنه. خبر هم میده چند نفر دارن فیلمهای من رو میبینن. چه خوب و چه خوبتر که عنوانبندی رو حذف نکردهن و اسم بنده پای کارهام هست!
***
این قصه جدید نیست و سالهاست که هست.
من خوشحالم. من خیلی خوشحالم... من باید خوشحال باشم. من مجبورم خوشحال باشم!
ناصر صفاریان
پانزده/ بهمن/ نودوشش