ناصر صفاریان
1
مهم ترین نکته مثبت دوره مدیریتی جواد شمقدری، رشد چشم گیر شبکه نمایش خانگی بود، چه در زمینه پخش گسترده آثاری که پیش از آن به دست مخاطبان شهرهای دورافتاده نمی رسید و چه از نظر افزایش رقم خرید حق پخش ویدیویی به طوری که جای گاه مهمی در معادلات تهیه کنند گان سینما پیدا کرد. دلیلش البته ربطی به جواد شمقدری نداشت و مربوط می شد به توان مندی مدیری به نام سعید رجبی فروتن، که مدیریتش هم به پیش از شمقدری برمی گشت.
با تقسیم بندی های سازمان سینمایی، این مدیر موفق از سمت قبلی کنار گذاشته شده و نتیجه اش چیزی نیست جز رکود کامل بخش ویدیویی. حالا علاوه بر نارضایتی مخاطبان در مقایسه با قبل، مدیران ویدیو رسانه ها هم به اعتراض و جلسه و حتی تهدید به تحصن در وزارت ارشاد رسیده اند.
آن وقت در این چند ماه که مدیریت این بخش به «معاونت آثار» سازمان سینمایی سپرده شده، امور اداری کسب مجوز را سه برابر کرده اند. پیش از این، فیلم را می دیدند و پروانه نمایش خانگی صادر می شد. حالا فیلم را می بینند و پروانه شماره یک را می دهند. پروانه شماره یک را می برید کارخانه تولید کننده و قرارداد تولید می بندید. بعد از کارخانه نامه می گیرید برای ارشاد. بعد نامه را می دهید و پروانه شماره دو را می گیرید. بعد پروانه شماره دو را می برید «ستاد صیانت از آثار» و هولوگرام می خرید. بعد رسید خرید هولوگرام را می آورید ارشاد و پروانه نمایش شماره سه را می گیرید. خوب است. این طوری کسی بی کار نمی ماند و سر همه گرم می شود؛ نه ؟
2
امیرحسین بهبهانی فیلمی ساخته درباره زنده یاد احسان نراقی. نام فیلم، خلاصه وجودی این مرد بزرگ است: اعتدال. این فیلم مستند می تواند توضیح دهنده بخشی از تلاش های احسان نراقی در عرصه فرهنگ و جامعه شناسی این مملکت باشد. شاید اگر چنین اثری امکان نمایش عمومی می یافت، تعداد مخالفان نگاه معتدل و مصلحت جوی نراقی که این روزها تفسیر غلطی از او ارائه می دهند کاهش پیدا می کرد. ولی حیف که «اعتدال» فقط یک نمایش داشت و بس. در نمایش های هفتگی انجمن مستندسازان در خانه سینما. همین.
3
یکی از نکات جالب اعتراض های اخیر نسبت به فیلم های روی پرده سینما، ظهور ناگهانی تعدادی کارشناس است که پیش از این کسی آن ها را نمی شناخت. مخالف بودن و معترض بودن با کارشناس بودن و صاحب نظر بودن متفاوت است. هر مخاطب سینما می تواند نظری داشته باشد و مخالفتی و اعتراضی. ولی هر مخاطب عادی نمی تواند و نباید در جای گاه کارشناسی نظرش را بیان کند. به دلیل نگاه خاص حاکم بر تلویزیون ایران، خیلی مهم نیست چه کسی می آید و چه نظری می دهد. ولی وقتی در فلان مرکز فرهنگی جلسه نقد و مباحثه برپا می شود، باز هم باید از چنین استعدادهای نوظهوری استفاده کرد؟ این که یک نفر جلوی سینما فریاد بزند و جلوی ارشاد نطق کند، اسمش کارشناس سینما نمی شود؛ می شود؟!
4
این هم گوشه ای از «تاملات» مارکوس اورلیوس، به ترجمه مهدی باقی و شیرین مختاریان؛ تاملاتی که گرچه عمل به آن ساده نیست، ولی دست کم، تلنگری ست: به خود چیزی بیش از آن چه ظواهر می نمایند، مگو. بپندار تو را گفته اند کسی بد تو گوید. این گفته اند، اما این که تو آزرده ای را نگفته اند. بینم که فرزندم بیمار است. این بینم، اما این که در خطر است نبینم. پس همواره در مرحله نخستین ظواهر بمان و چیزی از خود بدان میفزای، تا چیزی تو را نرسد.
روزنامه بهار- 21 آذر 1391