در جایی از سریال تلویزیونی «بوعلی سینا»، ساخته مرحوم کیهان رهگذر، دو فرستاده سلطان محمود غزنوی، به سرزمین رِی میرسند تا پیام جنگ سلطان را برسانند. سیدهملکخاتون، با نام اصلی شیرین، همسر فخرالدوله دیلمی و از فرمانروایان آل بویه، که شوهرش در قید حیات نیست و دو پسرش خردسالند، در جواب قاصدان میگوید صلاح سلطان نیست به ری حمله کند و پیامی برای او میفرستد. این پیام سیده ملکخاتون، در طی این سالها، آنقدر در شکل زندگی ما و نابلدیِ حاکمان نمود داشته که همیشه پیش چشم بوده است.
آخرین مورد، اعترافگیری از مائده هژبری، دختر هفده سالهایست که در سرزمین این روزها سرشار از جرمهای بزرگ بیبرخورد، جرمش فقط رقص مقابل دوربین اینستاگرامش است. بازداشتی که مثل همیشه از دشمن گفتن و دشمن ساختن از همه کس و همه چیز میآید و دیگر جزیی از ماهیت وجودی نظام مقدس شده و بازی دوسرباختی بیش نیست. این که در مقوله به کلی ناشایست جلوی دوربین نشاندنهای پس از انقلاب و اعترافگیریهای تلویزیونی، از آدمی در حد و اندازه نورالدین کیانوری برسی به رقصندهای که فقط هفده سالش است و بیادعای مخالفت و اعتراض، دارد زندگی عادیاش را میکند و با هیچ معیاری هم «شاخ اینستاگرامی» محسوب نمیشود تا نیاز به برخورد داشته باشد و مهمتر از همه این که در همین نظام اسلامی داعیهدار رهبری جهان متولد شده و در همین جمهوری اسلامی رشد کرده، به خودی خود شکست است. ولی اگر از دید برد و باخت تقابلی میان دو سوی ماجرا نگاه کنیم و از زاویه مخالفان، بد بدانیمش و از نگاه موافقان، خوب، نظام برنده یا بازنده در کدامین جایگاه کلان قرار میگیرد؟!
آن پیام به سلطان این بود: «اگر پیروز شوی، خواهند گفت بر زنی و بر کودکانی خُرد پیروز شد و اگر شکست بخوری، خواهند گفت از زنی و از کودکانی خُرد شکست خورد.»
ناصر صفاریان
هجده/ تیر/ نودوهفت