نوشته ها



در حاشیه اعتراض بانوان به برنامه‌های تلویزیون

ناصر صفاریان

همه‌چیز از نوروز امسال شروع شد. از مجموعه تلویزیونی «بانویی دیگر». قصه، قصه یك مثلث است. یك مرد و دو زن. در واقع، یك شوهر و دو زن. هر سه زیر یك سقف و در كمال آرامش.
مشكل هم از همین‌جا شروع شد. اول، وبلاگ‌نویس‌ها پیش‌قدم شدند و بعد دیگران پیش آمدند. حتی اعتراض‌های زنانه به سایت «بازتاب» هم كشیده شد و این سایت كه به هر حال از پشتوانه فردی حكومتی برخوردار است، از زبان یك بانوی نویسنده به حمایت سیما از مردان دوزنه خرده گرفت. در نهایت هم كار به جمع امضا و فراخوان تجمع اعتراض‌آمیز كشید و حالا قرار است جمعی از زنان روشنفكر و باسواد دور هم‌جمع شوند و نسبت به سیاست‌های زن‌ستیزانه صداوسیما در سریال «بانویی دیگر» اعتراض كنند و ماجرا آن قدر جدی شد كه زنان ایرانی مقیم فرانسه هم می‌خواهند تجمع مشابهی ترتیب دهند.
ولی آیا این برخورد و این گونه اعتراض،‌جایش این جاست و این گونه بودنش صحیح است؟ و آیا معترضان، هدف را درست برگزیده‌اند یا این كه همه‌چیز، بهانه‌ای است برای گفتن حرف‌های كهنه در دل‌مانده و در گلو خفه شده در سالیان سال و در اعماق زمان و زمانه پشت‌سر و در حال‌گذر؟
فیلم خوش‌ساخت «آژانس شیشه‌ای» را دیده‌اید؟ اجازه بدهید از این فیلم مثال بزنم. رزمنده‌ای كه سال‌ها در جبهه جنگ بوده و حاضر بوده جانش را بدهد تا دشمن، خاكش را تصرف نكند، به خاطر نجات جان رزمنده‌ای دیگر به حمایت نیاز دارد، به كمك، به دو تا بلیت هواپیما برای سفر به آن طرف آب، اما تازه می‌فهمد كه آن همه سال فداكاری و از جان‌گذشتگی، به اندازه دو تا بلیت ناقابل هم ارزش ندارد و كسی تحویلش نمی‌گیرد. به همین خاطر، برمی‌آشوبد و عصیان می‌كند و دست به اسلحه می‌برد و گروگان می‌گیرد و غائله‌ای ملی می‌آفریند. حق با اوست، در این شكی نیست. اما اشتباه او این است كه جهت نشانه روی اشتباه است. آن اسلحه باید رو به كسانی گرفته می‌شد كه وظیفه‌شان پاسخگویی و رفع‌نیاز امثال این رزمنده است و اصلاً برای این به‌وجود آورده شدند كه به چنین كارهایی برسند و بودجه‌هایشان را صرف چنین اموری كنند. اما رزمنده «آژانس شیشه‌ای» به راحتی از كنار آن ها كه سرشان را به رنگ‌كردن در و دیوار گرم كرده‌اند، می‌گذرد و اسلحه‌اش را رو‌به مردم می‌گیرد، مردمی كه در تمام سال‌های جنگ و زیر بمب و موشك – به هر حال- این جا بوده‌اند و در كنار مشكلات. آن ها می‌توانند حق انسانی بجا بیاورند و كمك كنند، اما وظیفه ندارند. وظیفه، كار دیگران است و آنها باید پاسخ گو باشند نه مردم عادی كوچه و بازار. اعتراض رزمنده «آژانس شیشه‌ای» متوجه یك بهانه است؛ و همین، اشكال بزرگ فیلمی است كه كارگردان بسیار خوبی دارد و اجزایش به حرفه‌ای‌ترین شكل ممكن، كنار هم چیده شده.
حالا اعتراض بانوان محترم اهل سواد و فكر و اندیشه نسبت به سریال «بانویی دیگر»‌و برنامه‌های تلویزیون درست مثل همین جهت گیری و نشانه‌روی غلط است. ظلم تاریخی و پایمال شدن حق و حقوق، انكار ناشدنی‌ است و زن‌ها حق دارند نسبت به خانواده‌های پدرسالار و جامعه – هنوز – مردسالار معترض باشند، عصیان كنند، اما .‌.‌.
اما.‌.‌. نباید این اعتراض متوجه یك بهانه باشد. این روشنفكران اهل سواد و كتاب، باید به شرایط و مقرراتی اعتراض كنند كه در این سریال به تصویر كشیده شده، نه به خود این تصویر. خانم‌های اهل سواد و فكر و اندیشه، حتماً می‌دانند كه نسبت سینما به جامعه، مثل نسبت ویترین به فروشگاه است و هیچ تفكری فروشگاه را رها نمی‌كند تا به ویترین اعتراض كند.
تا وقتی مرد دوزنه و چندزنه، در عرف – و بیش از آن – در شرع پذیرفته شده، سینما می‌تواند – و باید – به عنوان چشم‌اندازی از واقعیت موجود به آن بپردازد. ضمن این‌كه آن چه دریك اثر هنری اتفاق می‌افتد، می‌تواند نمونه‌ای موردی از واقعیت باشد. و راستی، مگر نه این كه یك هنرمند معروف، با دو همسرش – كه آن ها هم هنرمند هستند – سال‌هاست در زیر یك سقف زندگی می‌كنند و حتی موضوع گزارش و عكس روی جلد مهمترین نشریه زنان ایران هم بوده‌اند؟
‌.‌. خانم‌های محترم، لطفاً كمی دست نگه دارید و به جای دستاویز قرار دادن بهانه‌ای كه نه اثر ارزشمندی‌ا‌ست و نه محصول فكر فیلمسازی معتبر، اعتراض به حق خود را نسبت به مقررات و شرایطی كه با آن مخالف هستید اعمال كنید! خانم‌ها باور كنید ریشه در جای دیگری‌ است! نشانی را اشتباه نروید كه نتیجه‌اش هدر دادن وقت و تلف شدن نیرو است!

 

روزنامه «وقایع اتفاقیه»- 7 اردیبهشت 1383