نوشته ها



ناصر صفاریان

۱
«یك بوس كوچولو»، فیلم جدید بهمن فرمان آرا، سومین فیلم از سه گانه او درباره مرگ، دو هفته است به روى پرده آمده. فیلمى براى مخاطب خاص، با اشاره هاى خاص به آدم هاى خاص. فیلمى با ضرباهنگ كند و متكى بر دیالوگ. فیلمى پر از در هم تنیدن خیال و واقعیت و دنیا و ماورا. فیلمى با صحنه هاى نه چندان كم زائد و قابل حذف. فیلمى اما پر از نشانه و اشاره به فرهنگ و نگاه اجتماعى دوران. چیزى كه در كم تر فیلمسازى به این شكل و به این شدت در تمام فیلم هاى اخیرش به چشم مى خورد.
«یك بوس كوچولو» در مقایسه با دو فیلم قبلى فرمان آرا، حركت رو به جلویى محسوب نمى شود، اما ارزش دیدن دارد. آن هم در این زمانه فیلم هاى تاجرانه و فیلمسازان بساز و بفروش.

۲
پس از وقوع حادثه سقوط هواپیماى سى-۱۳۰ هر آن چه از شبكه هاى تلویزیونى مان از حادثه دیدیم، تصویرهاى گرفته شده توسط تصویربرداران تلویزیون بود. یعنى برخلاف آن چه اغلب در دیگر جاهاى دنیا رخ مى دهد و تصویرهاى غیرحرفه اى هندى كم هاى خانگى را از تلویزیون ها مى بینیم، در این جا هنوز خبرى از این گونه تصویر ها نیست.
گذشته از قیمت بالاى دوربین هاى خانگى در ایران، دلیل اصلى را باید در تجملاتى بودن این وسیله در ایران دانست - كه البته باز به قیمت آن مربوط مى شود.در واقع كم تر كسى - و تقریباً هیچ كس - در شرایط عادى و معمولى دوربین به همراه دارد و این وسیله فقط در جشن ها و مراسم هایى مثل پایان سال تحصیلى بچه ها و برخى سفر ها - نه همه آن ها - استفاده مى شود.
به مرور و با فراگیر شدن دوربین هاى خانگى، همان اتفاقى در این جا رخ مى دهد كه در مورد سینما رخ داد. یعنى وجه اشرافى و تجملى اش رنگ مى بازد و در اختیار همه قرار مى گیرد. آن وقت این تصویرها هم مثل كلیت تصویر، روز به روز عادى و عادى و عادى تر مى شود. مگر در مورد گوشى هاى تلفن همراه دوربین دار این مسیر به سرعت طى نشد - و نمى شود؟

۳
ساختن یك فیلم جدید بر اساس یك فیلم قدیمى، چیز عجیبى نیست. در سینماى آمریكا هم هر چند وقت یك بار به سراغ فیلم هاى مهم یا حتى غیر مهم مى روند و نسخه جدیدى از روى آن مى سازند. گاهى اوقات فیلم جدید موفق تر است و در بیش تر مواقع فیلم قدیمى. اما در هیچ جا به قصد سر هم بندى و استفاده از داستان و فضاى فیلم قبلى به سراغش نمى روند تا كپى ضعیفى ارائه دهند و فیلم شان پرفروش شود. البته هیچ جا به جز هند.
حالا هم نوبت سینماى ماست و مدت هاست شاهد كپى هاى ضعیفى از فیلم هاى قدیمى ایرانى هستیم. متأسفانه این كپى ها كه از روى فیلم هاى تماشاگرپسند - و نه چندان جدى- ساخته مى شود، نه از نظر كیفى به پاى آن فیلم ها مى رسد و نه از نظر جذب مخاطب. «عروس فراری » را دیده اید؟

۴
این هم از شاهكار همیشه خواندنى «شازده كوچولو»:
اگر كسى گلى را دوست داشته باشد كه تو كرورها و كرورها ستاره فقط یك دانه ازش هست، براى احساس خوشبختى همین قدر بس است كه نگاهى به آن همه ستاره بیندازد و با خودش بگوید: «گل من یك جایى میان آن ستاره هاست»، اما اگر بره گل را بخورد برایش مثل این است كه یكهو تمام آن ستاره ها پتى كنند و خاموش بشوند.

روزنامه ایران- ۶ دى ۱۳۸۴