نوشته ها



 

به این عکس نگاهی بیندازید. سن و سال حاضران، حالت چهره‌ها، وضعیت مکانی، فضای کلی عکس... این‌ تصویر اسیران ایرانی، برگرفته از رسانه‌های عراقی در زمان جنگ، سالِ نودوچهار در «فرادید» (زیرمجموعه‌ای از سایت «فرارو») منتشر شد. انتشارش می‌توانست شروعی باشد بر نگاهی تازه در روایت کامل تاریخ جنگ و امید به منتشرشدن نمونه‌های دیگر در دیگر رسانه‌های داخلی. حالا ولی می‌توان گذشت و این یکی را هم گذاشت کنارِ دیگر امیدهای این سال‌ها.

***       

          زمان جنگ، در آن همه فیلم‌ و سریالِ جنگی‌مان، ردی از اتمسفر این عکس دیده‌اید؟ در سال‌های بعد چه‌طور؟ شاید بتوان شرایط زمان جنگ را مجزا کرد و فضای امنیتی/ حذفی را به اقتضای زمانه یک‌جوری توجیه کرد و... ولی بعدِ جنگ چه‌طور؟ وقتی به سینمای جنگی‌مان نگاهی بیندازیم و ببینیم تقریبا همه‌اش وجه و وجهه‌ای‌ست که بر قامتِ قهرمانی‌ بنشیند و همه‌اش روایتِ پیروزی و مسروری‌، آن وقت باید شک کنیم به این روایت‌ها. ربطی هم اتفاقا به مخدوش شدن رشادتِ قهرمانانِ جنگ‌رفته‌ ندارد؛ چرا که وقتی وجوه انسانی وسط باشد، همه چیز واقعی جلوه می‌کند و رشادت‌ هم ملموس‌تر می‌شود. ولی وقتی واقعیت و قهرمان و همه چیز، به‌فرموده باشد و یک‌سویه و یک‌بعدی، بیش و پیش از همه، خودِ آن قهرمان و قهرمانی است که لطمه می‌خورد. تاریخ هم که قرار نیست به خوش‌آمد یا نیامدِ ما کم و زیاد شود؛ تاریخ، به هر حال، همه تاریخ است، از جمله همین عکس.

***     

           رسیده‌ایم به سال‌روزِ حمله عراق و آغاز جنگِ هشت ساله. باز هم به این عکس نگاه کنید؛ خوب نگاه کنید لطفا...

 

ناصر صفاریان

سی‌ویک/ شهریور/ نودوهفت