پشتبهپشت که کم بیاوری و ببازی بینفس، یکجا که دیگر دستت خالیِ خالی بود، وقتش است «هدایتانه» بروی سراغ سرمایه بزرگ زندگیات و «همینگویانه» بکنی در حلقت و برسی به تکانِ نرمِ انگشتت و انفجاری که بپیچد در سرت و ببردت به حس خوب آرامش و فکرش بپیچد در تکهتکههای مغزِ نشسته به دیوارت که کاش میشد بچکانی باز و برسی به آرامش دوباره و باز؛ که یک آرامش کمت است برای آن همه پشتِ سرِ پشتبهپشت؛ و همین میشود آخرین محال زندگیات.
ناصر صفاریان
اول/ مهر/ نودوپنج
عکس از: خودم