احمد طالبی نژاد
ناصر صفاریان آدم خستگی ناپذیری است. او که بیش تر به عنوان سازنده مستندهای بیوگرافیک و البته منتقد و نویسنده سینمایی شناخته شده، در خلال انبوه کارهایش سالی دو سالی یک کتاب هم درمیآورد که اغلب آثار به دردبخوری هم هستند. امسال او بر مبنای فیلم مستند وقت خوب مصایب که چند سال پیش درباره زندگی و آثار احمدرضا احمدی ساخت و مورد استقبال قرار گرفت، کتابی منتشر کرده به نام مردی که شبیه شعر خود نیست. در واقع کتاب حاصل نسخه کامل گفت وگوها و اظهار نظرهایی است که توسط دیگران درباره احمدی انجام یا صادر شده است. در اصل او همه راشهای بیش از پنجاه ساعتهاش از آن فیلم را که تنها پنجاه واندی دقیقهاش در فیلم استفاده شده به صورت مکتوب درآورده و حاصل کار توسط نشر معتبر ثالث منتشر شده است. کتابی است خواندنی و آموزنده که هم شناخت نسبتاً کاملی از احمدی به دست میدهد– کاری که فیلم یادشده به دلیل تدوین غیرمتعارفش قادر به انجامش نیست - و هم برای شاعران و هنرمندان جوان یا آنان که میخواهند وارد این وادی پرمخاطره شوند، نکتههای آموزنده بدیعی دارد. کتاب شامل چهار گفت وگو با احمدی است که توسط چهار آدم متفاوت از شاخههای متفاوت فرهنگ و هنر انجام شده. رضا کیانیان، محمد قائد، حمیدرضا صدر و نگارنده. اگر حمل بر خودستایی نکنید، کامل ترین و بهترین گفت وگوها را ابتدا من و سپس رضا کیانیان انجام دادهایم. نه این که آن دو نفر نتوانسته اند یا نخواسته اند؛ ما دو نفر بی رو در بایستی با احمدی روبه رو شدهایم و به همین دلیل او در مقابل ما گارد نگرفته و مکنوناتش را راحت تر بیان کرده است. اما به گمانم در مقابل قائد که من از مریدان قلم سحار او هستم و هم چنین حمیدرضا صدر تا حدودی گارد داشته است. گفت وگوی کیانیان در حدود 60 صفحه و گفت وگوی نگارنده حدود 80 صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده اند که تنها بخش اندکی از آن ها در فیلم آمده. هنگامی که گفت وگوی خود با او را میخواندم، اغلب احساس می کردم بار اولی است که این حرفها را میشنوم یا میخوانم. پاسخ های طنزآمیز و پرنکته ای که او میدهد، گاه آدم را به شدت به فکر وامیدارد و گاهی هم از خنده روده بر میکند. این وجه از گفت وگو یعنی خنده آمیزی، در فیلم وقت خوب مصایب هم درآمده. چالش اصلی این گفت و گو و ایضاً گفت وگوی کیانیان بر سر این است که چرا مردی با این قریحه سرشار از طنازی، هنگام سرودن یا نوشتن، از این منبع بی انتها بهره نمیگیرد و آثار قلمی اش گاه عبوس و مملو از تلخیاند. او اعتراف میکند که خودش هم دلیل این اتفاق را نمیداند. اما برای این که با نمونهای از طنازیهای احمدی آشنا شوید، به این نمونهها توجه کنید:
کیانیان: این موضوع ناشی از ترس از مرگ نیست؟
احمدی: نمیدانم. شاید این طوری باشد... البته خود مرگ چیز بدی نیست. فقط ابتدایش سخت است. در واقع تیتراژش مزخرف است. وقتی شروع میشود، چنان میروی توی داستان که اصلاً متوجه نمیشوی.
و در پاسخ به من که دربارةه نحوه آشنایی با همسرش و خواستگاری و این جور حرفها میپرسم میگوید: «فیش حقوقیام را نشان دادم و گفتم این قدر حقوق میگیرم، این قدر هم باید قسط خرید خانه بدهم... البته وعده جایزه نوبل را هم دادهام که متأسفانه آن هم دست من نیست. قرار شد اگر نوبل را دادند، با هم نصف کنیم... من همیشه میگفتم در زندگی از من توقع سه چیز را نداشته باش: یکی زبان انگلیسی، یکی شجاعت و یکی دیگر هم رانندگی. و قبول کرد دیگر!»
در مجموع این فقط یک کتاب نیست. فیلمی است برای خواندن.
ماهنامه فیلم- مرداد 1391