نوشته ها



آقای ایوبی، این است اعتدال؟

ناصر صفاریان

 

جناب آقای ایوبی

آن روز که گشوده شدن دوباره درهای خانه سینما به دست شما رخ داد و در مراسم روز سینما در خانه سینما حرف هایی زدید مبنی بر گشایش فضا و نبودِ ناامنی های شغلی، صنفی و امنیتی، نخستین مواجهه با شما و اندیشه تان بود برای من. برای منی که در دوره گذشته قربانیِ همان فضای بسته ای بودم که حالا شما نویدِ دیگر نبودنش را می دادید. و کم نبودند مثل من در آن جمع و در آن روز. به امیدی دل بستم و بستند که پیش از آن در روز انتخابات بسته بودند تا درست شود هر آن چه به ویرانی و ویرانه رسیده بود در سال های پشتِ سر. در دیدار حضوری که دو ماهی به نوبت گذشت و دستِ آخر به لطف یک دوست میسر شد هم رد و نشانی پررنگ از آن درایتی که تصورش بود جلوه داشت. حرف های تان از فکرها و آرزوها –و صد البته از محدودیت ها- برای قرص شدن دل کافی بود. سخت نبود درکِ این که می خواهید، ولی هر خواستنی توانستن نیست.

          آقای ایوبی، ولی آن چه در فجرِ امسال رخ داد، نه فقط برآمده از آن حرف ها و از آن خودِ شما نبود، که اصلا حرفه ای نبود. با آن اضافه شدن های آخرِ کار و با آن اعلامِ عجیبِ دبیر جشنواره که برای فیلم آقای ده نمکی جا نگه داشته اند و با حضور فیلم های عجیبی که از بودجه های خاص ارشاد تولید شده بود، جشنواره دیگر جشنواره نبود. شده بود یک دورِ همیِ همین جوری که دوستان خوش باشند و صدایِ کسی هم درنیاید. از سرِ همین صدای کسی درنیامدن بود که بهترین فیلم های جشنواره به هر شکل ممکن کنار گذاشته شد.

          «خانه پدری» در مسابقه نبود و «آشغال های دوست داشتنی» به کلی کنار رفت و نزولِ بلا بر «عصبانی نیستم» به روزهای آخر و حتی ساعت های آخر رسید. اگر فیلم کیانوش عیاری را به مسابقه نیاوردید تا مبادا جایزه بگیرد و سر و صدا به پا شود و فیلم محسن امیریوسفی را –خواسته یا ناخواسته- حتی به هیات انتخاب جشنواره نشان ندادید تا مبادا انتخاب شود، آن چه با فیلم رضا درمیشیان شد به کلی متفاوت بود و اتفاقا به دور از شکلِ قانونی ای که سعی شده بود در مورد آن دو فیلمِ دیگر رعایت شود. «عصبانی نیستم» به بخش مسابقه راه پیدا کرده بود. دیده شده بود. دوست داشته شده بود. در 5 رشته نامزد شده بود. برای دریافت جایزه در 2 رشته انتخاب شده بود. در تصویرسازی های اختتامیه بود و آن قدر در لحظه آخر حذف شده بود که فرصت حذفش از مراسم اختتامیه نبود. رضا درمیشیان مقرراتِ شما را رعایت کرده بود؛ شما مقررات خودتان را رعایت کردید؟

          جناب ایوبی عزیز، تصورم این بود و توقعم این بود که در بازیِ حذف، اگر کاری از شما ساخته نبود و نمی توانستید کاری کنید، دستِ کم در حدِ جمله ای، کلمه ای، چیزی، اشاره ای می کردید به نبودنِ فیلم و اظهار تاسفی و امیدی برای حضورش در آینده و ... شما که توقع ندارید مردم باور کرده باشند فیلم سازی که فیلمش در جشنواره مطرح بوده و 5 تا نامزد بوده و قرار بوده 2 تا جایزه بگیرد، ناگهان یک ساعت مانده به پایان اختتامیه خواب نما شده باشد و به صورتی خودجوش انصراف داده باشد؟ شما اگر یک تماشگر بودید و این پایین بودید کنارِ ما، باورتان می شد؟ آن وقت، بعدِ اختتامیه، تازه دفاع هم می کنید از این کار، از این حذف، از این بی عدالتی؟

          راستش تا خودم ندیدم و نخواندم، باورم نشد این جمله هایی که گفته بودید. در خبرگزاری ایسنا چنین نوشته شده: «ایوبی در پاسخ به سوال خبرنگار ایسنا مبنی براین که در جشنواره امسال شاهد بودیم در روز آخر به دلیل جلوگیری از بروز حاشیه‌هایی، ساعت نمایش یک فیلم در کاخ جشنواره تغییر کرد و نیز در شهرستان‌ها اکران آن متوقف شد (عصبانی نیستم)،‌ سازمان سینمایی چه قدر قدرت دارد که جلوی فشارهای بیرونی را بگیرد تا در آینده شاهد چنین اتفاق‌هایی نباشیم؟ گفت: معتدل بودن کار سختی است اما در جواب، خیلی خلاصه می‌توانم بگویم که تدبیر و اعتدال اقتضا می‌کند که ما در خیلی از جاها مصلحت سینما را بر مصلحت یک فرد یا یک فیلم ترجیح دهیم.»

         واقعا این اعتقاد شماست یا فقط به مثابه آبی بر آتش معترضان که ماجرا ختمِ به خیر شود؟ واقعا اعتقاد شما این است که این کار، این حذف، این بی عدالتی، اقتضای تدبیر و اعتدال است؟ قربانی کردن یکی برای این که مخالفان ساکت شوند، آن هم یکی ای که مقررات شما را رعایت کرده و تحت حمایت شما بوده، انصافا چه نسبتی دارد با تدبیر، چه نسبتی دارد با اعتدال؟ تعریف سیاسی و اقتضای روزگار را نمی دانم و راستش علاقه ای هم به فراگیری اش ندارم. ولی همین حالا رفتم سراغ «فرهنگ معین» تا ببینم اعتدال را چه نوشته است. میانه حال گشتن، برابر شدن، میانه روی، راستی. این اعتدالِ شما که حذفِ یکی ست به قیمتِ رضایتِ دیگری، "برابر شدن" است، "راستی" ست؟

         به روزگاری که با یک پروانه ساخت و یک پروانه نمایش و نمایش در فجر و وام و حمایت، دوستان مدعی همه ساکت می شوند، شاید حق با شما باشد که برای راضی نگه داشتنِ دشمنان هر تلاشی کنید. ولی آقای ایوبی عزیز، دلم می خواهد برای چند لحظه هم شده از پشت میزتان بیایید این سو، جایی که کسی بالاسر نباشد و فقط خدا بالا سر باشد. حالا قضاوت با شما. با خودِ شما.

 

روزنامه اعتماد- 24 بهمن 92