نوشته ها



ناصر صفاریان

۱
در تبلیغات شهرى، در آگهى هاى روزنامه اى و در عنوان بندى خود فیلم، براى «حكم» نوشته مى شود: فیلم مسعود كیمیایى. و وقتى فیلم را مى بینیم، متوجه مى شویم در این عبارت، مفهومى فراتر از «كارگردان: مسعود كیمیایى» و حتى «فیلمى از مسعود كیمیایى» وجود دارد. در واقع «حكم» نزدیك ترین اثر به خود كیمیایى در میان آثار اوست. قهرمانى از گذشته با بازى عالى عزت الله انتظامى در كنار قهرمان هایى از نسل جدید قرار مى گیرد، آدم هایى با بازى بسیار خوب لیلا حاتمى، بازى قابل قبول پولاد كیمیایى و بازى بد بهرام رادان.
قهرمان نسل پیش، نشانه هایى از خود كیمیایى دارد. سواد و كتاب و فیلم. رضا معروفى «حكم»، خود نمایشى كیمیایى در چارچوب منطق فیلم در قالب داستان شكل گرفته است. «حكم» بهترین فیلم كیمیایى در سال هاى پس از انقلاب است - البته از نظر كارگردانى. كاش قصه و فیلمنامه هم این گونه بود.
«حكم» فیلم تصویر است نه فیلم دیالوگ، ولى افسوس كه این تصویرهاى زیبا و این تصویرسازی هاى دیدنى در كنار بى خط و ربطى هاى فیلمنامه قرار گرفته. حیف!

۲
«سین سیتى» (یا به تعبیر بعضى دوستان «شهر گناه»، كه البته معتقدم چون اسم خاص است، نباید ترجمه اش كرد) یكى از تجربه هایى ست كه حتماً باید دید. فیلم خوبى ست، اما نه آن قدرها كه بعضى ها شلوغش كرده اند و در حد فیلم هاى كلاسیك تاریخ سینما و حتى «بیل را بكش ۲» دوست داشتنى اش مى دانند. تجربه درخشانى ست در تصویر كردن قصه هاى مصور. در واقع تجربه مهمى در زمینه سینماى دیجیتالى (فیلم با دوربین HD فیلمبردارى شده) و فیلمبردارى استودیویى (طورى كه نماهاى چند نفره هم تك تك و بدون حضور بازیگران مقابل فیلمبردارى شده). همین.
یعنى وقتى پاى حس و ماندگارى و این طور چیزها به میان مى آید، «سین سیتى» خیلى حرفى براى گفتن ندارد. فیلم ساخته روبرت رودریگز است بر اساس قصه هاى مصور فرانك میلر، اما رودریگز به دلیل علاقه و اهمیت و احترام بسیار به میلر، نام او را هم در كنار خودش به عنوان كارگردان ثبت كرده. نام كوئنتین تارانتینو هم به عنوان كارگردان میهمان در عنوان بندى دیده مى شود و تأثیر حضورش را هم به راحتى مى توان در فیلم دید.

۳
به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو، باز هم «یار دبستانى» از رادیو و تلویزیون پخش شد و باز هم فرصتى پیش آمد براى اشاره به آن در نشریات، ولى باز هم غلط و به شكلى نادرست و با انتساب شعر و آهنگ به جمشید جم . درحالى كه درستش این است:
این ترانه در سال ۱۳۵۸ براى فیلم «از فریاد تا ترور» ساخته منصور تهرانى ساخته مى شود. نام ترانه «یار دبستانى» است و نام نخست فیلم هم همین. ترانه سرا و آهنگساز هم خود منصور تهرانى است. براى خواندن هم فریدون فروغى را انتخاب مى كنند و ترانه روى فیلم هم با صداى فروغى است. بعدها براى انتشار آلبوم موسیقى فیلم، با صداى فروغى مخالفت مى كنند - بر خلاف امروز كه هم نوارهایش مجوز داردهم فیلم كنسرت اش ، و هم صدایش از رادیو پخش مى شود. و البته بر خلاف آن روز كه صدایش در خود فیلم مشكلى نداشته.
نتیجه این مى شود كه ترانه باصداى خود منصور تهرانى و با تنظیم عبدالله یگانه منتشر مى شود. تا این كه مدت ها بعد جمشید جم - با اجازه خود تهرانى - «یار دبستانى» را با تنظیم محمد شمس بازخوانى مى كند. چیزى هم كه این روزها مى شنویم، همین نسخه است.

۴
و این هم از مولانا:
از پاى درآمد دل و دل پاى نداشت
از دست كسى كه او ندارد دستى

روزنامه ایران- ۲۹ آذر ۱۳۸۴